به نام خدا
22 بهمن گذشت و همینطور 25 بهمن. دوست سبزی می گفت که جمعیت 22 بهمن 200هزار نفر بودند. حالا او جمعیت 25 بهمن را چند میلیون تخمین می زند نمی دانم. اما از همه ی اینها گذشته تناقضهای بیشماری که این گروهک سبز به آن دچار شده اند دیگر خیلی عیان شده است. اینها نمی دانند دم از ملی گرایی بزنند یا شورش علیه دیکتاتوری؟ نمی دانند فریاد جانم فدای ایران سر بدهند یا به فرما بی بی سی به خیابانها بریزند؟ از این تناقضها که بگذریم عمق و ریشه این جریان در غرب پرستی آنها ریشه دارد. اینان غرب را قبله آمال و کعبه آرزوهای واهی خود می دانند. برای اینها هر انچه از غرب می آید از وحی خداوند نیز منزهتر و علمی تر است.اما دلم به حال این افراد می سوزد که به طناب پوسیده غرب چنگ زده اند و سقوط آزاد آنرا نمی بینند و همچنان به آن دلخوش دارند. هیچیک از این سبزیها غم اسلام ندارند. همگی فریاد وا غربا سرداده اند. فریادهای میهن پرستی هم فریبی بیش نیست. آنها حتا حاضر نیبستند نقدهای علیه غرب را بشنوند. آنها غرب را مقدس شمرده اند در صورتی شعار تقدس زدایی سر داده اند. این تناقضهاست که مردم را از ایشان جدا کرده است. وگرنه هیچکس نمی گوید در ایران به اسلام و عدالت در تمام جوانب آن عمل می شود. اما این اسلام راهی و امیدی به آینده دارد در صورتی که خود غرب امیدی به آینده ندارد و این روزگار را پایان تاریخ می داند.
خداوند همه ما را هدایت نماید.