نکاتی از " تاریخ علوم عربی و اسلامی"
فؤاد سزگین
براستی هر گونه تلاشی برای مربوط ساختن دستاوردهای یونانیان با ملل پیشین ، با مخالفت شدید روبه رو خواهد شد... به رغم آنکه تحقیقات زیادی ثابت کرده است که در دو هزار و پانصد سال قبل از یونانیان کارهای مختلفی صورت گرفت که یوناینان را در میانه تاریخ علوم قرار می دهد ، نه آغاز آن.
اندیشه ای بر محققان سایه افکنده که " رکود علوم اسلامی از قرن شم آغاز شده است". اما این علوم در قرن هفتم و هشتم به اوج خود رسیده اند و به عنوان نمونه کشف گردش خون توسط ابن نفیس، ایجاد علم مثلثات از سوی خواجه نصیرالدین طوسی و ...
غربیها مستقل شدن علم مثلثات را به ریجیو مونتاس در اواخر قرن پانزدهم نسبت می دهند در حالیکه این علم از سوی خواجه نصیرالدین طوسی پایه گذاری شد.
در جامعه اسلامی مرکزیتی به وجود آمد امکان تأثیر متقابل را برای مراکز علمی به وجود آورد. قبل از اسلام برخی دانشمندان سعی می کردند تا تحقیقات خود را با نام دانشمندان معروف منتشر کنند. این کتابها بر خلاف واقع به نویسندگان یونانی نسبت داده شده اند.
راجر بیکن از دیرزمان بنیانگذار روش علمی شمرده می شود. ولی مورخ منطق جهان پرانتل می گوید: آنچه راجر بیکن در زمینه علوم طبیعی به دست آورد از مسلمانان گرفته بود.
ما به جز مواردی با نتایج نهایی تحقیقات دانشمندان یونانی مواجهیم اما دانشمندان مسلمان مراحل تحقیقات خود را گام به گام توضیح می دادند.
مسلمانان با کسانی که اسلام را پدیرفته بودند و یا همطنانشان با علوم بیگانه آشنا شدند ولی غربیها علوم و معارف و روشهای دانشگاهی را از دشمنان خود می آموختند، احساس دشمنی و خصومت می کردند و این احساس در اقتباس آنها به صورت یک عقده روانی منعکس می شد. در این صورت برخلاف مسلمانان اصل صراحت و وضوح را در جریان فراگیری از دست می دادند.
چگونه ممکن است مورخان در طول چند قرن از ذکر تأثیر مسلمانان در احیای پیشرفتهای غرب غفلت کرده باشند؟ پاسخ این سوال با درک ابعاد روحیه ستیزه جویی که در جهان غرب بر ضد مسلمانان و دانشمندان اسلامی سیطره افکند کاملا روشن می شود.
رایموندوس لولوس متوفای 1315، پس از آن که تمام دوران زندگی خود را به ایستادگی در برابر هر چه به عرب مربوط می شد گذراند و کتابهای زیادی در علم شیمی تألیف کرد، سراجام ثابت شد که بیشتر نوشته هایش از کتابهای عربی است.
جریان خصومت و دشمنی تا قرن شانزدهم میلادی در آلمان، فرانسه و ایتالیا ادامه داشت. از رهبران مبارزه با مسلمانان لیونارت فوکس و پاراسیلسوس بودند که کتابهای مسلمانان را به دیگران نسبت می دادند.
قانون سرایت بیماری از مواردی است که با آنکه مولر در کتاب ابن خطیب ترجمه کرده آنرا به سودهف نسبت می دهند.
در مرحله ای از تاریخ طب که به مرحله ی نهضت پزشکی موسوم است، حقایق تاریخی انکار و نادیده گرفته می شود... مورخان طب برآنند که برخی شخصیتهای قرن سیزدهم و چهاردهم ر به عنوان مبشران طب جدید در اروپا معرفی کنند؛ در حالیکه نسبت به دانشمندان پیشین عرب ناتوانتر از آن بودند که مطلب تازه ای بیاورند. تنها کاری که آنها کردند تألیف کتب جدید پر حجمی بود که مواد اصلی آنها را از ترجمه های کتب عربی استخراج کرده بودند.
از عجایب تاریخ کنستانتین تاجر الجزایری است که نقش عمده ای در ترجمه کتب طب از عربی به لاتین داشته است.
گبر شخصیتی عرب معرفی شده که نقش عمده ای در تاریخ شیمی دارد.عده ای معتقدند که او همان جابربن حیان است. چقدر شگفت آور است که می بینیم حقایق زیادی که در علم شیمی به نام وی شناخته شده بود، به دروغ و خلاف [وقیحانه] به دانشمندان متأخر نسبت داده اند. پافشاری لجوجانه و مستمر برای غربی دانستن این شخص و نسبت کتابهای جابر به وی یک ظلم تاریخی و نه تنها حاصل ناآگاهی از حقایق تاریخی بلکه نشانه بی اطلاعی از منطق نیز می باشد.
غربیها یا کتابهای عربی را به خود نسبت می دادند، یا لفظ به لفظ ترجمه می کردند و یا اینکه ترجمه نادرست و ناهنجاری از آنها به عمل می آورند، یا آن که چیزی بدانها می افزودند و یا به مرور زمان خود را قادر به تألیف کتابهای جدید می دیدند، در حالی که مقلد اساتید عرب خود بودند.
اصطلاح لاتینی "سینوس" به جای کلمه " جیب" ترجمه نادرستی از اصطلاح موجود در کتابهای عربی است، زیرا عربها این تعبیر را از هندوها برای دلالت برنسبت دو ضلع مثلث قائم الزاویه، گرفته اند و بدون ترجمه به کار برده اند؛ اما مترجم لاتینی گمان برده است که مقصود از آن ، یقه لباس است.
یکی از دانشمندان آلمانی(1957) مدعی شد که دانشگاه ها در اروپای قرن سیزدهم به صورت خودجوش و بی مانند شکل گرفته اند.اما شیبرگس توانست ثابت کند که تمام این دانشگاه ها از آغاز قرن دوازدهم به صورت تقلید محض از دانشگاه های اسلامی، از طریق شهر طلیطله، به وجود آمده اند.
پدیده تأثیر مطلق علوم و فرهنگ اسلامی در همه جنبه های نهضت جهان غرب از سه راه اسپانیا، ایتالیا و بیزاتس تحقق یافت.
کنستانتین عرب الجزایری زبان لاتین را آموخت و سپس هفتاد کتاب در طب از تألیفات مسلمانان ترجمه کرد برخی را به نام پزشکان یونانی برخی را به نام خود و برخی ر به نام صاحبان اصلی نسبت داد. برخی از اینها بارها به نام جالینوس و یا روفروس و یا ارسطو لنتشار یافته است.
کشف مثلثات کروی به لیوی نسبت داده شده است در حالیکه ثابت شده است که خجندی و ابوالوفا بوزجانی و ابونصربن عراق در قرن چهارم در این زمینه پیشرو بودند. در حالیکه "عصای یعقوب" از ابزارهای رصد را نیز به وی نسبت می دهند که ویدمان ثابت کرده است که کاشف این ابزار ابن سیناست.
من در ضمن تحقیقاتم از تاریخ علوم به ابن نتیجه رسیدم که قضیه اقتباس غرب از جهان اسلام، بالاتر از آن است که گروه زیادی از دانشمندان در خلال دهها سال بتوانند آنرا بازگو کنند.
مورخان علم هواشناسی معمولا دستاوردهای دانشمندان یونان، از آغاز قرن ششم پیش از میلاد تا طمان ظهور اسلام را مورد بحث قرار می دهند در صورتی که از مرحله بعدی، یعنی تا پایان قرن سیزدهم میلادی و تا اوایل عصری که عصر رنسانس نامیده می شود، چیزی نمی گویند.
کشف علت رنگ لاجوردی آسمان را در تاریخ علوم به داوینچی و گوته نسبت می دهند در حالیکه کندی نخستین کسی است آنرا کشف کرده است: " جوی که اطراف زمین را فرا گرفته و محیز بر آن است ، به علت وجود اجزای نادری در آن به وسیله حرارت حاصل از انعکاس شعاع زمینی، تحلیل رفته و اندکی نورانی می شود، از اینرو جو تاریک را به سبب این که رئشنایی با زمین ستارگان در آمیخته، به رنگ متوسط بین تاریکی و روشنایی ، یعنی همین رنگ لاجوردی مشاهده می کنیم."
مورخان غربی شایستگی کشف حقایق تاریخ علوم مسلمانان را ندارند . بر دانشمندان مسلمان است که این قضیه را روشن کنند.
مسلمانان با آنکه علوم را از بیگانگان کسب کردند اما بدون هیچ عقده ی روانی و مانع دینی آنها را آموختند. آنها به زودی از مرحله تقلید گذر کردند و اواسط قرن سوم به مرحله بازدهی ریشه ای و ابتکاری رسیدند.
در دو نوع ترجمه از یونانی به عربی و از عربی به لاتین عدم مهارت در فن ترجمه و ناتوانی در وضع اصطلاحات به چشم می خورد. اما تفاوت در این است که مترجمان لاتین ترجمه ها را به خود نسبت دادند ولی نسخه های اصلی در آثار تمدن اسلامی مشخص است.
در حدود دویست سال اطبای لاتین کتاب " کامل الصناعه الطبیعیه" را که از علی ابن موسی مجوسی است به کنستانتین نسبت می دادند، تا اینکه مترجمی کتاب اصلی را ترجمه کرد و حقیقت روشن شد.
مورخان غربی بیشتر به جنگهای صلیبی در انتقال علوم اهمیت بیشتری می دهند. در صورتیکه انتقال علوم و ترجمه کتب علمی به لاتین خیلی پیشترها آغاز شده بود.
یکی از مهمترین پدیده های علمی در اروپا به وجود آمدن دانشگاه هاست. در حالیکه نمونه ای در یونان و اروپای قرون وسطی نداشت.اما حقیقت این است جز تقلیدی از دانشگاه های اسلامی چیز دیگری نبودند.
می گویند راجر بیکن اولین عالمی بوده که تجربه را در خدمت دانش قرار داده اما دانشمندانی نظیر بیرونی و ابن هیثم در این زمینه پیشتاز بوده اند.
از جمله کتابهایی که به دیگران نسبت داده شده: کتاب حنین بن اسحاق درباره چشم به جالینوس یونانی. کتاب اسحاق بن عمران درباره مالیخولیا به روفوس یونانی و کتاب الاحجار ابن سینا به ارسطو.
گردآورندگان و تخلیص کنندگان کتابهای مسلمانان نام دانشمندان مسلمان را حذف و نام دانشمندان یونانی را جایگزین می کردند.
نسبت دادن کتابهای مسلمانان به خود از طرف غربیها به دو علت بود: اول موج ضد عربی و اسلامی در غرب و دوم حرص و طمع به برتری علمی و فرهنگی در میان اروپاییان
تاریخ علوم نمی خواهد به این پیدایش و این استمرار علوم عربی و اسلامی در میان جامعه جدید اعتراف کند بلکه عادت کردن آنرا عصر رنسان بنامد و بگوید روش عقل و فلسفه یونان است.
کلمات کلیدی: