به نام خدا
داستان و قصه شاید از همان ابتدای خلقت مود توجه انسان بوده است و هر زمان ودوره ای بنا بر مقتضای زمانی و مکانی خود شیوه متفاوت به خود گرفته است. اهمیت این مسئله به قدری است که خداوند در قران کریم و دیگر کتا بهای مقدس بسیاری زا مطالب را در غالب داستان و قصه بیان می کند. پس اهمیت این مقوله غیر قابل کتمان است. اما مطلبی که می خواهم امروز بر آن تکیه کنم بحث جدید نیست اید عده زیادی در مرود آن بحث های علمی هم کرده باشند. این موضوع مقایسه ای از موفقیت داستان نویسی در غرب و ایران است.
این سوال شاید برای خیلی ها پیش آمده باشد که چرا در غرب داستان نویسی و رمان نویسی با این موفقیت های خیره کننده همراه است ولی در ایران این موفقیت ها به چشم نمی خورد و یک داستان نویس هرگز نمی تواند با صرف نویسندگی گزران زندگی کند چه رسد به کسب شهرت و ثروت. چرا کتابی همچون هری پاتر اینگونه در دنیا هواخواه دارد که مدتها منتظر جلد بعدی آن به انتظار می نشینند و یا حتی خود برای آن ادامه می نویسنند؟ چرا کوچک و بزرگ ، تحصیل کرده و غیر تحصیل کرده با آن به خوبی ارتباط برقرار کرده اند؟ چه عناصری موجب این قدرت و قوت کتاب شده است؟ آیا فقط صرف قدرت نویسندگی نویسنده است؟ آیا تفکر خاصی پشت این کتاب ها نهفته است؟چرا در کشور ما این پیشرفت حاصل نشده است؟ چرا نویسندگان ما به چنین شهرتهایی دست نی یابند؟ و اگر کسی هم شهرتی می یابد صرف عقاید و رفتارهای اعتقادی و سیاسی اش است نه فن نویسندگی و هنرش.
نظر من بر این است که از جدای بحث تفاوت سنتی فرهنگ ما با غرب و از این که فرهنگ ما بیشتر از قصه و داستان به شعر علاقه وافر داشته که حتی قصه ها و داستان ها را هم در غالب شعر بیان می کردند و این که البته در شعر موجز گویی و اشاره و استعاره گویی مرسوم است و در داستان تفصیل و شرح و بلند نویسی؛ دلایل دیگری هم در این امر دخیل هستند. یکی از این دلایل این است که در کتاب هایی مانند هری پاتر گرچه در آن جنگ خیروشر و خوبی وبدی گنجانده شده ولی این برای نویسنده هدف و اصل نبوده چرا که این در ذات هر بشری است که خوبی را بر بدی ترجیح می دهد و مردم هم در قصه ها و حتی فیلم ها هم به دنبال پیروزی خیر بر شر هستند. این یک اصل پذیرفته شده است. اما بر خلاف نویسندگان ما نویسندگان غربی به لذت و بهجت خواننده از داستان اهمیت وافری می دهند. و به این دلیل عنصر خیال را با قوت و قدرت پرورش می دهند. نویسندگان ما برای تعهدی که مبنای نوشته ی آنهاست بسیار ارزش قائلند و حتی شاید این موضوع است که باعث شده آنها به شدت واقع بینانه بنویسند و عنصر خیال را در کمترین حد خود به کار برند و شاید این مسئلهاست که موجب می شود آنها بیشتر از اینکه به فکر لذت خواننده از نوشته خود باشند به فکر انجام تعهد و رسالتی هستند که برای خود قائلند. این موضوع همه نویسندگان ما را شامل می شود خواه مذهبی و سیاسی باشند و یا حتی غیر مذهبی و مخالف دولت. همه به علت رسالتی که برای خود قائلند کمتر به لذت خواننده می اندیشند و این است که در بیشتر داستان ها شما با رنجها و سختیها مواجهید که البته گاهی ختم به خیر می شوند و گاهی هم نه. من نمی خواهم عنصر تعهد در نویسندگی را خدشه دار کنم اما باید به لذت خوانند هم توجه کرد. در کمترین حد خود در مورد کودکان و نوجوانان باید این عامل را در نظر داشت. و صد البته نباید لذت خواننده هدف قرار گیرد و نوشته را از تعهد تهی گرداند.
کلمات کلیدی: