به نام خدا
31 شهریور حکومت بعث عراق به رهبری صدام حسین جنگ وسیعی را بر علیه کشور همسایه ی خود که به تازگی با انقلابی تمام ارکانهای حکومتی خود را از نو پی ریزی کرده بود، آغاز کرد. این در حالی بود که همین کشور جزء اولین کشورهایی بود که جمهوری اسلامی را به رسمیت شناخته بود. همانطور که می دانید یکی از اقدامات اساسی برای تشکیل یک حکومت یا کشور جدید پذیرش و به رسمیت شناخته شدن آن توسط کشورهای دیگر است. اما همین حکومت ریاکار با مساعد دیدن شرایط و با تشویق و ترغیب برخی قدرتها حمله ای سنگین را آغاز کرد.
در پی بازگویی تاریخ نیستم که خود به خوبی می دانید، اما بحث ما بحث تاریخی است که بر سر این ملت گذشته است. ما پس از سالها مبارزه با شاه و سرنگونی رژیم نامشروع(همه ماجرای به قدرت رسیدن رضا شاه و نیرنگهایش در این راه را می دانید) آن درگیر مبارزه با منافقین و شورشهای داخلی بود که تاحدودی در میان هر انقلابی و تغییری طبیعی است، اما در مورد کشور ما با دخالت دشمنان مسیردیگری را در پیش گرفته بود. در این حین است که صدام تجاوزات خود را شروع می کند، آن هم در شرایطی که بنی صدر با رفتارهای خود بر این مشکلات می افزود. آن روزگار، را باید روزگاری سرشار از مظلومیت دانست که مملو بود از رشادتها. جنگ برای کشور ما چه داشت؟ خیلیها به خصوص جوانان این سوال را در ذهن خود دارند، براستی تاریخ در مورد این جنگ چه خواهد گفت؟ ابعاد این جنگ در آینده بیش از امروز روشن می شود، گرچه همان روزهای اول جنگ که ارتش مجهز و قوی بعث عراق که هوس فتح سه روزه خوزستان و سرنگونی یک هفته ای جمهوری اسلامی را داشته و آنرا به اربابان خود قول داده بود، یک ماه پشت دروازه های خرمشهر ماندند. این در حالی است که در آن شرایط دولت بنی صدر از ارسال تجهیزات و تدارکات جنگی به محل درگیری جلوگیری می کرد.
اما این جنگ چه داشت؟ اول چیزی که این جنگ به همراه خود داشت، تکامل انسانهایی بود که در آن دوران از خود به خدا و از خاک به افلاک رسیدند. اگر بدانیم که شهادت فوز عظیمی است که نصیب هر کسی نمی شود باور خواهیم کرد که خداوند این دروازه بهشت را به مدت 8 سال برای ملت ما گشود تا هر کس لایقتر بود بیشتر اوج بگیرد؛ همچنان که رفتند آنهائیکه باید می رفتند. شهادت هنر مردان خداست، و مردان خدا وقت را غنیمت می دانند، مردان خدا زیرکند و خوب می دانند که در بازار مکاره دنیا چگونه باید معامله کرد تا همیشه برنده بود. پس از انقلاب سیاسی در 22 بهمن 57 ، ملت و جوانان ما نیاز به انقلابی عظیمتر و امتحانی سختر داشتند، جوانان ماباید در میدان جهاد آزموده می شدند. انقلاب 57 بدون جهاد 59 ابتر می ماند، سخن ما را کسی نمی شنید ، فریاد ما قبل از رسیدن به دنیا در گلو مخشکید و شاید خیلی زودتر آفت دیگر انقلابها ، انقلاب ما را هم فرا می گرفت. آفت بازگشت به قبل و دوری و فراموشی آرمانهای انقلاب. جهاد 59 و 8 سال دفاع از اسلام ناب محمدی و انقلاب اسلامی نه تنها تضمینی برای استمرار این آرمانها در ایران بلکه راهگشایی برای صدور پیام انقلاب ما به تمام دنیا بود. از همین ثمرات سالهای جنگ است که 16 سال پس از آن آرمان عدالت جهانی و حکومت مهدوی سربازان امام زمان(عج) در سالهای دفاع مقدس اکنون در بلندای تریبونها(منبرهای) ساخته وپرداخته دنیای استکبار طنین انداز می شود و سازمان و نظمی که دنیای زر و زور جهانی برای تضمین قدرت خود پی ریخته بود، اکنون هستی و حیثیت خودش را نشانه رفته است.
من در آن سالها کوچکتر از آن بودم که به جنگ بروم و در مرکز کشور شاید قدری هم دور از میدان، اما دیدم و چشیدم طعم تلخ( به مذاق برخی ها) جنگ را. روزهای دوری پدر از خانه، مجروحیت اقوام، شهادت همسایگان، بمبارنهای شهرهاو.... اما همینطور دیدم صفای بسیجیان، صفای مسجدو... گرچه در آن دروان هم سیاست بازان کم نبودند که از نمد هم کلاهی برای خود بدوزند و مفسدان ریز و درشت اقتصادی که در وانفسای جنگ بار خود ببندند. به هر حال تلخیها دارد، خانه خراب شدنها، کشته شدنها، مجروح شدنها. در هیچ جنگی حلوا خیرات نمی کنند. جنگ خونریزی دارد، هزینه دارد، معلولیت و مجروحیت دارد. اما آیا می رازید ؟ آیا هزینه های جنگ ما با دست آوردهایش می ارزید؟ چرا نیارزد؟ آیا این توپ و تشرها و اقدامات مذبوحانه و حقیرانه دنیای استکبار و آمریکا و اسرائیل در برابر ایران ناشی از حماسه فرزندان روح الله نیست؟ آیا پیشرفتهای عظیم نظامی حاصل تلاش بچه های خودیافته جنگ نیست؟ آیا عزت امروز ما در حالیکه خفت و ذبونی همسایگانمان را می بینیم از فواید دفاع 8 ساله نیست؟ آیا امنیت مرزهای ما را شهدای دفاع مقدس تأمین نکردند؟ آیا پیروی مبارزان سنی فلسطین از منش و رفتار رزمنده های ما نیست؟ آیا شکست اسرائیل در جنگ 33روزه در حقیقت شکست این رژیم سفاک از رزمنده ها و شهدای سالهای جنگ ما نیست؟ آیا محبوبیت انقلاب ایران در جهان امروز بودن دفاع مقدس حاصل می شد؟ خداوند اگر سختی و شدایدی بر بنده اش وارد کند و بنده با اخلاص و ایمان آنرا تحمل کند بدون شک چیزی که او در برابر صبر بندهاش می دهد بسیار بسیار بیشتر از خواسته و تصور بنده است.
فواید را برشمردم و شاید بسیاری هم از قلم افتاد و به طور حتم فواید بیشماری دیگر هم با گذشت زمان بر ما آشکار خواهد شد، اما هیچکدام قابل مقایسه با فوز عظیم شهادت نیست که البته نصیب همه نشد. اما خداوند حکیم خود میداند که چگونه برای باقی رزمنده ها جبران کند. مسلم بدانید و می دانید که خداوند هرگز بدهکار کسی نخواهد بود. اما حیف از ما که حتی عرصه جانبازی و امتحان جهاد هم برایمان محیا نیست. شاید هم که برای برخی از ما خوب باشد چرا که در آن صورت اگر در این امتحان بازنده شویم ، عذابی سخت را باید انتظار بکشیم. اما خداوندا، تو خود شاهدی که ما فرزندان امروز روح الله همچنان آرزوی شهادت داریم. حداقل آرزویش را که داریم تا وقت عمل چه پیش آید!. خداوندا شهادت در رکاب حجت خود امام زمان ما نصیب ما بگردان.
کلمات کلیدی: