به نام خدا
این روزها بحثهای جدی مطرح می شود در مورد تجدید نظر در دروس علوم انسانی در دانشگاه ها. گاهی هم خبرهایی می رسد از کنارگذاشتن اساتیدی که در این حوزه به شدت وابسته به علوم غربی بوده و مروج این علوم در دانشگاه ها هستند. گذشتهاز صحت وسقم این خبر باید از دریچه دیگری به این قضیه نگاه کرد.
برای مقابله با نفوذ علوم و تمدن غربی نیاز به حذف نیست بلکه باید ضمن تقویت خود پاشنه آشیل(بهتر است بگوییم چشم اسفندیار) تمدن غرب را هدف بگیریم. تمدن غرب گرچه به لحاظ ظاهری بسیار مجلل و مقتدر نشان می دهد اما دچار چالهشای اساسی است و به ویژه در این دوران آنچنان متذلل است که می توان با هدفگیری درست و البته به شرط ارائه جایگزین بهتر، ضربه های سنگیینی به آن وارد کرد و تا مرز نابودی پیش برد. گرچه به طور طبیعی نیز این تمدن در حال سقوط و نابودی است.
بهترین راه مقابله با این تمدن به قول عامیانه این است که زیرآب این تمدن در میان مردم و فرهیختگان زده شود. اگر اینگونه عمل شود به خودی خود این تمدن جایگاه خود را در میان مردم جهان از دست می دهد و می توان با ارائه درست تمدن و فرهنگ و علوم اسلامی جایگزین مناسب این تمدن را به جهانیان معرفی کرد. این وظیفه هم بر عهده نخبگان و استادان متعهد حوزه و دانشگاه است.
نکته ظریف دیگری در این بین باقی می ماند و آن این است که به علت تنگاتنگی رابطه بین ظاهر پیشرفته و فن آوریهای روز دنیا در غرب (همان پیشرفت مادی غرب) با علوم انسانی تمدن غرب ممکن است در هنگام مبارزه با این علوم و نیز فرهنگ غرب دچار تناقض شده و خود و دیگران نیز دچار حیرت شویم. در ضمن نمی توانیم بگوییم که ما از فن آوری غرب استفاده می کنیم ولی از فرهنگ آنها تأثیر نمی پذیریم. باید دانست که بالاخره فن آوری حاصل از تمدن غرب پشتوانه فرهنگی و علوم انسانی دارد. نیم خواهم بگویم که نباید از این فن آوریها استفاده کرد بلکه باید دانشمندان ما ضمن تفکر در به چالش کشیدن تمدن غرب این موضوع را هم در نظر بگیرند. به این معنی که نمی توان در عمق ذهن خود برای این فن آوریها اصالت قائل شد و در کنار آن به مبارزه به تمدن غرب پرداخت. همانند این است که بر سر شاخه ای نشسته باشی و سرشاخه ببری. دانشمندان ما باید به الگویی اسلامی از پیشرفت فکر کنند. تا این الگوی جایگزین ارائه نشود نمی توان هم دل به ظاهر پیشرفته تمدن غرب بست و هم با آن به مبارزه پرداخت.