<!--
به نام خدا
در کتاب توحید شیخ صدوق از اصبغ بن نباته نقل می کند که گفت: امیر المومنین(ع) درباره قدر فرمود:
هان که قدر رازی است از رازهای الهی و نهفته ای است از نهفته های خداوندی که در پس پرده ی الهی پرده نشین است و از دسترس خلق خدا درهم پیچیده شده و با مهر الهی سربه مهر است علم خدای نعالی پیش از همه به او تعلق یافته است.خدای نعالی تکلیف دانستن آنرا از بندگان برداشته و مقامش را بالاتر از آن قرار داده که دست شهودشان به دامن او برسد و در دیدگاه عقل هاشان قرار گیرد زیرا آنان را نرسد که به حقیقت ربانیت و به قدرت صمدیت و به عظمت نورانیت و به عزت وحدانیت راه یابند که قدر، دریایی است پر تلاطم مخصوص به حق تعالی به ژرفی آسمان و زمین و به پهناوری میان مشرق و مغرب، همچون شب تار، سیاه است دارای مارها و ماهی های فراوان و پر جزر و مد، در ته این دریا آفتابی است تابان و فرئزان که به جز خدای یکتای یگانه کس را نشاید که از او اطلاعی یابد و هر کس سر بکشد تا از آن خبری بگیرد همانا با خدای تعالی در حکم اش ضدیت کرده و در سلطنتش به ستیز برخواسته است و پرده ی خدا را باز و راز او را فاش ساخته است و به خشم الهی دچار آمده و جایگاهش دوزخ است و چه سرنوشت بدی که او را است.
منبع: مصباح الهدایه / امام خمینی/صفحه 65
به نام خدا
به نام خدا
با امضای این نامه به کمپین حمایت از انقلابهای آزادی خواهانه و اسلامی مردم منطقه بپیوندیم. این حداقل کاری است که می توانیم انجام دهیم.
نشانی کمپین:
http://www.petitiononline.com/ssi2011/petition.html
موفق باشید
به نام خدا
22 بهمن گذشت و همینطور 25 بهمن. دوست سبزی می گفت که جمعیت 22 بهمن 200هزار نفر بودند. حالا او جمعیت 25 بهمن را چند میلیون تخمین می زند نمی دانم. اما از همه ی اینها گذشته تناقضهای بیشماری که این گروهک سبز به آن دچار شده اند دیگر خیلی عیان شده است. اینها نمی دانند دم از ملی گرایی بزنند یا شورش علیه دیکتاتوری؟ نمی دانند فریاد جانم فدای ایران سر بدهند یا به فرما بی بی سی به خیابانها بریزند؟ از این تناقضها که بگذریم عمق و ریشه این جریان در غرب پرستی آنها ریشه دارد. اینان غرب را قبله آمال و کعبه آرزوهای واهی خود می دانند. برای اینها هر انچه از غرب می آید از وحی خداوند نیز منزهتر و علمی تر است.اما دلم به حال این افراد می سوزد که به طناب پوسیده غرب چنگ زده اند و سقوط آزاد آنرا نمی بینند و همچنان به آن دلخوش دارند. هیچیک از این سبزیها غم اسلام ندارند. همگی فریاد وا غربا سرداده اند. فریادهای میهن پرستی هم فریبی بیش نیست. آنها حتا حاضر نیبستند نقدهای علیه غرب را بشنوند. آنها غرب را مقدس شمرده اند در صورتی شعار تقدس زدایی سر داده اند. این تناقضهاست که مردم را از ایشان جدا کرده است. وگرنه هیچکس نمی گوید در ایران به اسلام و عدالت در تمام جوانب آن عمل می شود. اما این اسلام راهی و امیدی به آینده دارد در صورتی که خود غرب امیدی به آینده ندارد و این روزگار را پایان تاریخ می داند.
خداوند همه ما را هدایت نماید.
به نام خدا
این روزها بحثهای جدی مطرح می شود در مورد تجدید نظر در دروس علوم انسانی در دانشگاه ها. گاهی هم خبرهایی می رسد از کنارگذاشتن اساتیدی که در این حوزه به شدت وابسته به علوم غربی بوده و مروج این علوم در دانشگاه ها هستند. گذشتهاز صحت وسقم این خبر باید از دریچه دیگری به این قضیه نگاه کرد.
برای مقابله با نفوذ علوم و تمدن غربی نیاز به حذف نیست بلکه باید ضمن تقویت خود پاشنه آشیل(بهتر است بگوییم چشم اسفندیار) تمدن غرب را هدف بگیریم. تمدن غرب گرچه به لحاظ ظاهری بسیار مجلل و مقتدر نشان می دهد اما دچار چالهشای اساسی است و به ویژه در این دوران آنچنان متذلل است که می توان با هدفگیری درست و البته به شرط ارائه جایگزین بهتر، ضربه های سنگیینی به آن وارد کرد و تا مرز نابودی پیش برد. گرچه به طور طبیعی نیز این تمدن در حال سقوط و نابودی است.
بهترین راه مقابله با این تمدن به قول عامیانه این است که زیرآب این تمدن در میان مردم و فرهیختگان زده شود. اگر اینگونه عمل شود به خودی خود این تمدن جایگاه خود را در میان مردم جهان از دست می دهد و می توان با ارائه درست تمدن و فرهنگ و علوم اسلامی جایگزین مناسب این تمدن را به جهانیان معرفی کرد. این وظیفه هم بر عهده نخبگان و استادان متعهد حوزه و دانشگاه است.
نکته ظریف دیگری در این بین باقی می ماند و آن این است که به علت تنگاتنگی رابطه بین ظاهر پیشرفته و فن آوریهای روز دنیا در غرب (همان پیشرفت مادی غرب) با علوم انسانی تمدن غرب ممکن است در هنگام مبارزه با این علوم و نیز فرهنگ غرب دچار تناقض شده و خود و دیگران نیز دچار حیرت شویم. در ضمن نمی توانیم بگوییم که ما از فن آوری غرب استفاده می کنیم ولی از فرهنگ آنها تأثیر نمی پذیریم. باید دانست که بالاخره فن آوری حاصل از تمدن غرب پشتوانه فرهنگی و علوم انسانی دارد. نیم خواهم بگویم که نباید از این فن آوریها استفاده کرد بلکه باید دانشمندان ما ضمن تفکر در به چالش کشیدن تمدن غرب این موضوع را هم در نظر بگیرند. به این معنی که نمی توان در عمق ذهن خود برای این فن آوریها اصالت قائل شد و در کنار آن به مبارزه به تمدن غرب پرداخت. همانند این است که بر سر شاخه ای نشسته باشی و سرشاخه ببری. دانشمندان ما باید به الگویی اسلامی از پیشرفت فکر کنند. تا این الگوی جایگزین ارائه نشود نمی توان هم دل به ظاهر پیشرفته تمدن غرب بست و هم با آن به مبارزه پرداخت.