<!--
به نام خدا
در کتاب توحید شیخ صدوق از اصبغ بن نباته نقل می کند که گفت: امیر المومنین(ع) درباره قدر فرمود:
هان که قدر رازی است از رازهای الهی و نهفته ای است از نهفته های خداوندی که در پس پرده ی الهی پرده نشین است و از دسترس خلق خدا درهم پیچیده شده و با مهر الهی سربه مهر است علم خدای نعالی پیش از همه به او تعلق یافته است.خدای نعالی تکلیف دانستن آنرا از بندگان برداشته و مقامش را بالاتر از آن قرار داده که دست شهودشان به دامن او برسد و در دیدگاه عقل هاشان قرار گیرد زیرا آنان را نرسد که به حقیقت ربانیت و به قدرت صمدیت و به عظمت نورانیت و به عزت وحدانیت راه یابند که قدر، دریایی است پر تلاطم مخصوص به حق تعالی به ژرفی آسمان و زمین و به پهناوری میان مشرق و مغرب، همچون شب تار، سیاه است دارای مارها و ماهی های فراوان و پر جزر و مد، در ته این دریا آفتابی است تابان و فرئزان که به جز خدای یکتای یگانه کس را نشاید که از او اطلاعی یابد و هر کس سر بکشد تا از آن خبری بگیرد همانا با خدای تعالی در حکم اش ضدیت کرده و در سلطنتش به ستیز برخواسته است و پرده ی خدا را باز و راز او را فاش ساخته است و به خشم الهی دچار آمده و جایگاهش دوزخ است و چه سرنوشت بدی که او را است.
منبع: مصباح الهدایه / امام خمینی/صفحه 65
به نام خدا
مراسم شام غریبان شهدای انقلاب بحرین
به نقل از رجانیوز
کلمات کلیدی: شیعه، اسلام ستیزی، مردم
به نام خدا
سایت ظهور نزدیک است به کلی غیر فعال شد!!!!
این عکس صفحه نخست این سایت است!
چرا باید اینگونه رفتار کنیم. اینها به کدامین گناه مجازات می شوند.
انهم یرونه بعیدا و نراه قریبا
کلمات کلیدی: شیعه، فتنه، آزادی بیان
به نام خداوند یگانه
روزگار غریبی است جبهه ی اهل حق از مدعیان دو آتشه این جبهه باید ضربه بخورد هم از دشمنان. به فرموده امیرالمومنین(ع) جبهه باطل بر باطل خودشان متحدند و جبهه اهل حق در بین خود متفرق. این روزها موارد متعددی پیش آمده که دیگر نتوانستم زبان در کام گیرم و دم بر نیاورم. آه جگر سوخته ام دیگر در سینه نمی ماند و بغضم در گلو. فریاد برآروم از این همه مدعیان پر ادعا که آن همه ادعایشان را جبهه حق ثمری نیست. فریاد برآرم از دوستانی که دشمن شاد کن شده اند و از دشمنانی که بی هیچ انصاف و ترسی هر چه لایق خودشان است نثار نظام می کنند. و هزاران اسف از دوستانی که خود طلایه دار هجمه دشمنان گشته اند. واقعا نمی دانم از کجا شروع کنم و از کدامین غم بسرایم.
1- از احمدی نژاد شروع می کنم که وقتی در سال 84 آمد تنها بود و طی چهار سال خیلیها سعی کردند خود را به او بچسبانند و با نام او مقامها گرفتند و مجالسی راه یافتند اما در سال 88 باز وی را تنها گذاشتند و باز حمایتهای رهبری و شعور مردم عوام الناس کوچه و بازار و پابرهنگان پاپتی اروپا نرفته ی آمریکا ندیده به او رای دادند و او را دوباره رئیس جمهور کردند اما سیاستبازان دودوزه که در تصور باطل خود بسر می بردند یا با کودتاچیان (موسوی و کروبی و اعوان و انصارشان) همراهی کردند و یا خیلی متانت به خرج دادند و منت سر ملت و نظام و مقام ولایت گذاردند ، سکوت پیشه کردند. باز بسیج و خود مردم بودند که 8 ماه بار تهمت و افترا و دروغ و ضرب و شتم را به جان خریدند تا انقلاب زنده بماند. اما آقایان پر مدعا تا 9 دی و اتمام حجت مردم با آنها تماشاگر شدند و برخی تا همین 25 بهمن گذشته خود را آفتابی نکردند. پس از فروکش نمودن این فتنه آمدند و گفتند که فتنه ی بعدی سهمگینتر از این فتنه است و کسانی که کنار می کشند که انتظارش نمی رود. اما این فتنه ی جدید خیلی زود آغاز شد. کسانی که در سال 88 در وسط میدان حمایت از احمدی نژاد بودند کم کم از وی روی گردان شدند، آن هم با این بهانه که وی از راهش منحرف شده است. این مسئله به این قسمت از مختار نامه شباهت دارد که رفاعه بن شداد به علت سکوت چند صباحه مختار از وی به دلیل منحرف شدنش از اهداف کناره گیری کرده و در کنار شمر در برابر مختار قرار گرفت. کسانی که پشیمان شده اید، این قسمت مختار نامه را باردیگر ببینید. بلکه عبرتی باشد برای ادامه راه زندگی. کسانی که به علت فقدان دید استراتژیک و اینکه جلوتر از دماغشان را نمی بینند همه ی همت خود را صرف مبارزه با مشایی نموده اند. آن هم در این دوره ای که مردم منطقه بیدار شده و علیه سردمداران فاسدشان قیام نمودند. این مردم باید پس از دفاع مقدس به امروز خود می رسیدند و گناه 20 سال تاخیر گردن دولتهای سازندگی و اصلاحات است که در صدد نابودی تفکر امام بودند. حال که با وجود احمدی نژاد و فریادهای انقلابی اش در مجامع بین المللی و قلب دنیای کفر هم عزت ما را برگرداند و هم آرمانهای امام را جهانی کرد و هم یاد و نام امام زمان (عج) در سراسر جهان زنده نمود. حال عده ای با بزرگنمایی مشایی تیشه به ریشه این همه زحمات دکتر می زنند. البته هزاران بار تاسف که این همه از مدعیان ولایتمداری است که گرچه خود اوامر رهبر را نادیده می گیرند ولی زبانشان در انتقاد از دولت در گوش به فرمان رهبر بودن دراز است. این در حالی است کهاگر تمام افتخارات این آقایان مدعی را در یک کفه ترازو بگذاریم به اندازه سخنرانی احمدی نژاد در دانشگاه کلمبیا ارزش ندارد، چه رسد به باقی ماجرا. حرف در این مورد زیاد است اما بگذاریم و بگذریم.
2- موضوع بعدی که این روزها دوباره نقل مجالس و سایتهای همین قشر گردیده مستندی است به نام "ظهور بسیار نزدیک است" . در اینکه مباحث این مستند باید اینگونه وارد جامعه گردد من نیز مخالف بودم. اما این امر دلیلی نیست بر سیل اتهامات و حملات قشری که با سطحی نگری مسائل اول کشور و جهان را وا نهاده اند و به تلاش چند جوان در معرفی امام زمان(عج) متمرکز شده و از علما و مراجع هم بیانیه هایی علیه این سی دی منتشر کردند. این کم بصیرتی برخی از این سایتها از قبل هم مشهود بود اما تعجبم از علما و دانشمندانی است که با حمله به افراد سازنده این فیلم و دارندگان سایتشان با عنوان ضعیف بودن سند و علل مختلف این احادیث را زیر سوال می برند. سوالی که از علما دارم این است که همین احادیث به کار رفته در این سی دی را ما سالها از دهان شما و حتا مداحان شنیده ایم و یا در کتابهایتان خوانده ایم . چطور در آن موقع صحبتی از سند و ضعف و قوت آنها به میان نمی آوردید ولی حالا که این جوانان این احادیث را می خوانند تکذیب می کنید و منابع و مآخذ آنها را زیر سوال می برید؟ آقای کورانی به عنوان مثال در کتابش سالها قبل از این احادیث استفاده کرده و تطبیقهایی هم داده اند چطور است که اکنون که این جوانان دست به تطبیق و مصداق یابی زده اند منکر شده اید؟ در مورد سید خراسانی بودن رهبر عزیزمان و وعده هایی نسبت به وقوع ظهور در زمان زعامت ایشان از سوی برخی علما، ما قبل از خواندن در سایت این برادران و یا مستندشان در سخنان برخی از شما علمای عزیز شنیده ایم چطور است که حالا منکر می شوید؟ همین سایت موعود با توجه به ارادتی که نسبت به ایشان دارم مگر بارها در مطالبشان از عنوان کردن فراماسونری به عنوان دجال یاد نکرده اند، آیا این مصداق یابی نیست؟ در ضمن سوال دیگری که مطرح می شود این است که اگر مصداق یابی و تطبیق نادرست است پس ما چگونه می توانیم امر ظهور را تشخیص داده و یا به دعوت امام زمان(عج) ایمان بیاوریم؟ چون با همین استدلال می توان علائم حتمی ظهور و حتا خود حضرت را منکر شد. حال با همه ی این احوال آیا جرم این برادران و خواهران همتای جرم تولید کنندگان آثار مستهجن است که اینگونه آنها را دستگیر کرده و با افتخار هم بیان می دارید و پای آنها را به دادگاه می کشانید؟ چرا در یک مناظره واقعی نمی نشینید و حرفهای آنها را گوش نمی دهید و به سوالاتشان پاسخ نداده و یا ادعاهایشان را جواب نمی گویید؟ جایی خواندم که کسی گفته بود این افراد ادعا کرده اند و باید دلیل بیاورند من که هر چه در این مستند و سایتشان دیدم اکثرمنابعشان مطالبی بود که از دیگران نقل کرده بودند. حل که برخی گفته خود را هم منکر می شوند چه باید گفت؟ اصلا اینها همه اشتباه است آیا این مسئله در این اوضاع و احوال دنیا اینقدر مهم است که باید اینگونه بی مهابا از همه طرف به ایشان حمله ور شد؟ این مطالب را قبل از این گروه کسان دیگری هم عنوان کرده بودند چرا آن موقع بیانیه ندادید تا کار به اینجا نکشد؟ خلاصه در این مورد هم سوال بسیار است و هم درد. اما با این روندی که برخی از معمتدمین و علما از سال 88 در پیش گرفته اند نتیجه ای جز کمرنگ شدن اعتماد مردم به ایشان در انتظار نخواهد بود.
درد دل بسیار است اما بگذاریم و بگذریم که بیش از این مجال نوشتن نیست. اما اگر کسی بتواند به این سوالها جواب دهد خوشحال می شوم که بشنوم.
ما ز یاران چشم یاری داشتیم
خود غلط بود آنچه می پنداشتیم
کلمات کلیدی: شیعه، انتخابات 88، فتنه
fi khl onh
سیدحمید رضا برقعی شاعر جوان آیئنی و نویسنده کتاب طوفان واژه ها آخرین شعر خود را برای حماسه برادران بحرینی سروده است.
باز از بام جهان بانگ اذان لبریز است
مثنوی بار دگر از هیجان لبریز است
بحر آرام دگر باره خروشان شده است
ساحل خفته پر از لولو مرجان شده است
دشمن از وادی قرآن و نماز آمده است
لشکر ابرهه از سوی حجاز آمده است
با شماییم شمایی که فقط شیطانی است
(دین اسلام نه اسلام ابوسفیانی است)
با شماییم که خود را خبری می دانید
و زمین را همه ارث پدری می دانید
با شماییم که در آتش خود دود شدید
فخر کردید که هم کاسهء نمرود شدید
گرد باد آتش صحراست بترسید از آن
آه این طایفه گیراست بترسید از آن
هان! بترسید که دریا به خروش آمده است
خون این طایفه این بار به جوش آمده است
صبر این طایفه وقتی که به سر می آید
دیگر از خرد و کلان معجزه بر می آید
سنگ این قوم که سجیل شود می فهمید
آسمان غرق ابابیل شود می فهمید
پاسخت می دهد این طایفه با خون اینک
ذولفقاری زنیام آمده بیرون اینک
هان!بخوانید که خاقانی از این خط گفته است
شعر ایوان مدائن به نصیحت گفته است
هان بترسید که این لشکر بسم الله است
هان بترسید که طوفان طبس در راه است
یا محمد(ص)! تو بگو با غم و ماتم چه کنیم
روز خوش بی تو ندیدیم به عالم چه کنیم
پاسخ آینه ها بی تو دمادم سنگ است
یا محمد(ص)! دل این قوم برایت تنگ است
بانگ هیهات حسینی است رسیده از راه
هر که دارد هوس کرب و بلا بسم الله
به نام خدا
بن علی سقوط کرد.
مبارک سقوط کرد.
قذافی....؟
آل خلیفه....؟
عبدالله اردنی....؟
ملک عبدالله سعودی....؟
عبدالله صالح....؟
اینها اخباری است که از کشورهای عربی می رسد. واقعا چه خبر است؟ آیا غرب و آمریکا نشسته و نظاره گر سقوط حکومتهای گوش به فرمان خود شده است؟ چرا اوضاع از دست آنها در رفته است؟ آنها که تجربه ایران را در گذشته خود داشتند چرا گذاشتند تا کار به اینجا بکشد؟
واقعیت این است که عده ای در داخل سرزمینهای جهان سوم از ابتدای قدرت گرفتن غرب و تسلطش بر آنها بر این باور بودند که دنیا تحت اراده این قدرتها می چرخد. این باوری بود که ابرقدرتها سعی داشتند بر ذهن مردم جهان سوم فرو کنند و خود نیز به این باور رسیده بودند. اما پیروزی انقلاب اسلامی همه را غافلگیر کرد. چه اتفاقی افتاده بود؟ این واقعه آنقدر عظیم و غیر قابل انتظار بود که عده ای حتی در همین ایران خودمان باور انقلاب و حرکتی مستقل و خارج از قدرت ابرقدرتها و حتا بر ضد آنا را نداشتند و در مواجهه با این واقعه مدعی شدند که این انقلاب حرکتی انگلیسی است و دست پنهان انگلیس همچنان پشت رهبری و در نتیجه پیروزیهای این انقلاب است. اما انقلاب مسیر پرفراز و نشیب خود را با قدرت و مظلومیت طی کرد و پیش بینیها برای نابودی آن نافرجام ماند. اما غرب که خود را نابودی انقلاب ناکام دید در صدد کنترل و محدود کردن آن برآمد. از اینرو با تحمیل جنگ و انواع و اقسام تحریمها سعی نمود تا ضمن تنبیه مردم ایران که برخلاف اراده آنها قیام کرده بودند، دیگران را از فکر قیام و انقلاب دور کنند. اما سالها و توطئه ها گذشتند تا به سال 88 رسید و عرصه انتخابات محملی شد برای ضربه ی آخر که ضربه از درون است و در چندین کشور به خوبی جواب داد. اما باز هم ناکامی برای ابرقدرتها.
واقعا چه باید می کردند. هر قدمی که بر می دارند و هر توطئه جدیدی که به کار می برند در آخر نتیجه اش پیشروی جبهه پابرهنگان و مستضعفان و عقب نشینی و شکست جبهه زورمندان و ستمگران بود. جنگهای خلیج فارس، واقعه 11 سپتامبر، تحریمهای هسته ای ایران، جنگهای 33روزه و 2 روزه و کودتای مخملی و رنگی و هجمه همه جنبه به ناموس ملت ایران یعنی جمهوری اسلامی.
اکنون سال 2011 است:
آمریکا و غرب در گیر مشکلات اقتصادی
غرب و مشکلات فرهنگی
غرب و بن بستی به نام پایان تاریخ
غرب و قدرت گرفتن چین
ژاپن در گیر زلزله و سونامی
آمریکا و غرب در باتلاق افعانستان
آمریکا و غرب و حضوری پرهزینه در عراق
غرب و ایران هسته ای
غرب و عدم کارایی تحریمها علیه ایران
غرب و شکست اسرائیل در جنگهای اخیر
غرب و شکست توطئه علیه لبنان و حزب الله
غرب و چالشی به نام احمدی نژاد
غرب و شکست کودتای سبز مخملی در ایران
غرب سقوط حکومتهای دست نشانده
غرب و بیداری اسلامی
غرب و محبوبیت انقلاب اسلامی در جهان
و حالا هم غرب و انقلابهای مردمی در کشورهای اسلامی(این یکی را کجای دلش بگذارد)
باید به غرب حق داد که گیج و سرآسیمه به هر طرفی مشت و لگد بپراند تا خود را نجات دهد. باید برای این وضعیت فکری قاطع و عاجل پیدا کند. حالا شاید بتواند انقلاب مصر و تونس و لیبی را کنترل کند، با شیعیان بحرین چه کند؟ اینها اگر قدرت بیابند و به نسخه دیگری از ایران و حزب الله شوند چه؟ اگر خود را تحت امر ولی فقیه زمان بدانند چه؟ آن وقت جواب شیعیان عربستان و یمن را چه بدهند؟ لابد جمهوری آذربایجان هم می خواهد جمهوری اسلامی داشته باشد؟ بعد از آن باید فکری به حال مسلمانان اروپا کند. موجودیت اسرائیل را چگونه حفظ کند؟ حالا در این گیروواگیر بزند حرف شیعیان درست از آب درآید و امامشان ظهور کند، باید برای همیشه بساط حکومت طاغوتیشان را جمع کرده و بروند. اگر دنیایشان را بگیرند دیگری چیزی ندارند. آنها که آخرت برای آبادی دنیا نابود کرده و به کلی منکر شدند. پس باید این دنیایشان را دو دستی و با تمام وجود بچسبند حتا اگر لازم باشد دو سوم مردم دنیا کشته شوند.
اندکی صبر سحر نزدیک است.
ای مردم ستمدیده دنیا،
ای مظلومین فلسطین،
ای مبارزان راه آزادی،
ای مسلمانان دردمند و با غیرت،
ای خون داده های بحرین و یمن،
ما از همه شما دفاع می کنیم و اگر فرمان برسد خونمان را با خونهایتان مخبوط کرده تقدیم ایزد منان می کنیم. دعای ما بدرقه راهتان.
به نام خدا
خوارزمی گفته است:
خورشید در آن روز (عشورا) در میزان بود، 17درجه و 20 دقیقه ؛ وقمر [در] دلو، 20 درجه و 20 دقیقه؛ و زحل در سرطان ، 29 درجه و 20 دقیقه و مشتری در جدی، 12 درجه و 40 دقیقه ؛ وزهره در سنبله، 5 درجه و 50 دقیقه و عطارد در میزان، 5 درجه و 40 دقیقه وراس در جوزا ، یک درجه و 45 دقیقه.
منبع: تاریخ یعقوبی- صفحه 182
کلمات کلیدی: شیعه
به نام خدا
این روزها ماجرای پرتاب لنگه کفش الزیدی دست مایه و سوژه بسیاری از رسانه گشته است. این عمل عمق نفرت مردم عراق از بوش و عملکردش را نشان می دهد. این عمل مایه الهام هایی در سراسر دنیا گشته تا با هجمه عظیم رسانه ها مردم دنیا هم به طریقی عمق انزجار خود را از اعمال بوش به نمایش بگذارند. حتی در داخل آمریکا هم این کار الزیدی با بازتابهایی روبه رو بوده است. و برخی با تقلید این عمل و پرتاب کفش سوی آدمک بوش به برگزاری نمادین این کار الزیدی می پردازند.
من با نفس این عمل و اعتقاد و باورهای پشت آن و نیز وسعت پخش و تاثیر گذاری اش و علت این تاثیر گذاری در جهان ندارم. اما جای تعجب است که رسانه های دنیا اینگونه با این حجم وسیع به بازتاب این ماجرا و حواشی آن می پردازند.! در این روزها که غزه آماج حملات صهیونیستهاست چرا رسانه های دنیا با پخش چندین باره این ماجرا آنرا اینقدر کش داده و موضوع روز رسانه های خود کرده اند. اگر رسانه ها حتی رسانه های ما به همین اندازه که نه حتی نصف این میزان به نسل کشی نرم صهیونیستها در غزه اشاره داشتند، امروز این فجایع در غزه متوقف شده بود. اگر مسلمانان دنیا به همین میزان در مقابل جنایات رژیم صهیونیستی در فلسطین و به خصوص اکنون در غزه واکنش نشان می داند آیا باز هم وضعیت در غزه اینگونه بود؟
ای مسلمانان بیدار شوید؟ ای سران عرب به خود آیید؟ ای رسانه های جهان اسلام چرا چشم باز نمی کنید؟ چرا قدری هم به مردم مظلوم غزه نمی پردازید؟ چرا گرفتار بازی رسانه ای صهیونیستها شدید؟ این رسانه ها با بزرگنمایی این ماجرا و کشدار کردن آن سعی در فراموشی وضعیت بحرانی مردم غزه در اذهان و افکار جامعه جهانی دارند تا با یورشهای خود مردم بی دفاع غزه را که در محاصره چنیدن ماهه تا مرز مرگ هم پیش رفته اند اما تسلیم نشده اند نابود کنند.
در این هیاهوی رسانه ای علیه بوش نباید مردم غزه فراموش گردند. اما متاسفانه باز هم مسلمانان فریب رسانه های فریب کار غرب را خورده اند. و باز این مردم فلسطین هستند که تاوان این فریب را پس می دهند. دولت مصر در این روزهای اخیر نسبت به اعتراض سیاستمدران ایران به ایشان در عدم کمک رسانی به مردم غزه اعتراض کرده است. این دولت آیا شرم و حیا ندارد؟ آیا اصلا او مسلمان است یا یک صهیونیست است؟ لقب مسلمان صهیونیست لایق و برازنده ایشان است. باید در مسلمان بودن آنها نیز شک کرد. آنها همانطور که بارها برخی علمایشان فتوا داده اند، دشمن شماره یک آنها اسرائیل نیست،! بلکه شیعیان هستند. اما در اینکه چرا آنها شیعیان را دشمن خود معرفی می کنند، تحقیق عمیقی باید صورت بگیرد تا باریشه یابی علتهای آن به پاسخگویی و مبارزه با این رسوخ این تفکر در جهان اسلام پرداخت. اما برخی از این دلایل را می توان به صورتهای زیر بیان کرد:
کلمات کلیدی: شیعه