<!--
به نام خدا
در کتاب توحید شیخ صدوق از اصبغ بن نباته نقل می کند که گفت: امیر المومنین(ع) درباره قدر فرمود:
هان که قدر رازی است از رازهای الهی و نهفته ای است از نهفته های خداوندی که در پس پرده ی الهی پرده نشین است و از دسترس خلق خدا درهم پیچیده شده و با مهر الهی سربه مهر است علم خدای نعالی پیش از همه به او تعلق یافته است.خدای نعالی تکلیف دانستن آنرا از بندگان برداشته و مقامش را بالاتر از آن قرار داده که دست شهودشان به دامن او برسد و در دیدگاه عقل هاشان قرار گیرد زیرا آنان را نرسد که به حقیقت ربانیت و به قدرت صمدیت و به عظمت نورانیت و به عزت وحدانیت راه یابند که قدر، دریایی است پر تلاطم مخصوص به حق تعالی به ژرفی آسمان و زمین و به پهناوری میان مشرق و مغرب، همچون شب تار، سیاه است دارای مارها و ماهی های فراوان و پر جزر و مد، در ته این دریا آفتابی است تابان و فرئزان که به جز خدای یکتای یگانه کس را نشاید که از او اطلاعی یابد و هر کس سر بکشد تا از آن خبری بگیرد همانا با خدای تعالی در حکم اش ضدیت کرده و در سلطنتش به ستیز برخواسته است و پرده ی خدا را باز و راز او را فاش ساخته است و به خشم الهی دچار آمده و جایگاهش دوزخ است و چه سرنوشت بدی که او را است.
منبع: مصباح الهدایه / امام خمینی/صفحه 65
احمدی نژاد،اولین خاکریز
بسمه تعالی
با عرض سلام خدمت استاد گرامی بنده مسئول واحد سیاسی پایگاه بسیج .... هستم و در این پستی که قرار گرفتهام یک سالی است که فعالیت دارم و گاهی اوقات با سوالات دوستان دربارهی اوضاع سیاسی کشور روبرو میشوم و الحمدلله پاسخهایی تقریبا قانع کننده دارم. دو سوال دارم که خواهشمندم تفسیر خودتان را از این دو سوال به طور جداگانه بیان فرمایید: قبل از این که سوالاتم را بپرسم یک مقدمهای کوتاه خدمتتان عرض میکنم: دیدی که در قبال سیاست دکتر احمدی نژاد این روزها برای بعضی از طرفداران ایشان به وجود آمده، از ایشان در اذهانِ دوستان فردی ساخته شده که نسبت به ریاست جمهوری 4 سال قبل چرخش 180 درجهای پیدا کرده است. به گونهای که من از دوستان ایشان بودم حال چنان نظرم نسبت به ایشان عوض شده که اگر بار دیگر کاندیدای ریاست جمهوری شود به ایشان رأی نخواهم داد. بنابراین با پاسخ به سوالات زیر کمک بزرگی به من و امثال همفکر و همنظر بنده نمودهاید. و اما سوالات: 1- چند ماه، شاید هم چند سالی است که قضیهی گروه انحرافی در صحنهی سیاسی کشور به خصوص در سایتها رونق گرفته، موضع گیریهای عجیب دکتر احمدی نژاد در قبال افراد این گروه انحرافی مثل جملهای که ایشان دربارهی آقای مشایی بیان کردند: "من آقای مشایی را 25 سال است که میشناسم و ایشان فردی باتقوا و پرهیزگار است". اگر آقای مشایی پرهیزگار و باتقواست صحبتهایی که میکند مثل دوستی با مردم اسرائیل، فرهنگ ایرانی و... نمیتواند صحبتهای یک انسان باتقوا باشد. نظرتان در قبال این گروه انحرافی و صحبتهای دکتر دربارهی این گروه را بیان فرمایید.
2- قانون گریزیهای دکتر در طول پیدایش گروه انحرافی و در طول این دو سال ریاست جمهوریِ جدید مثل عدم انتخاب وزیر برای بعضی وزارت خانهها, مدیریت وزارت خانهها به طور شخصی که طبق قانون مجلس، رییس جمهور خود نمیتواند مدیریت وزارت خانه را بر عهده بگیرد و موظف است طبق زمانی مشخص، وزیر برای وزارت خانهی مذکور معرفی کند، عدم اجرای سریع حکم حکومتی امام خامنهای پیرامون برکناری مشایی از معاون اولی و اجرای این حکم پس از یک هفته، رها کردن کشور به مدت 10 روز و خانه نشینی ایشان و ... . نظرتان را هم در این مورد بیان فرمایید. با تشکر فراوان از استاد
علیکم السلام
باسمه تعالی
با اینکه از موضوعی سؤال میفرمایید که برای تبیین همهی اضلاع آن فرصتی زیاد نیاز است سعی میکنم با طرح کُدهایی که به نظرم کمک میکند تا موضوع درست تحلیل شود، عرایضی عرض کنم.
1- بهترین راهنما در این موارد مقام معظم رهبری«حفظهالله» هستند ملاحظه کنید درست چند روز است که آقای احمدینژاد خانهنشینی را پیشه کرده است ولی رهبری در تاریخ 3/2/1390 در دیداری که با مردم فارس داشتند، میفرمایند: «مسئولین دولتی هم حقاً و انصافاً دارند تلاش میکنند، هم اعضای دولت، هم بهخصوص خود رئیس جمهور، اینها شب و روز ندارند، من میبینم، من از نزدیک شاهدم، اینها دائم مشغول کارند، مشغول خدمت و تلاشند، خب اینها برای کشور خیلی با ارزش است». آیا از این جملات بوی قدردانی میآید یا بوی انتقاد. راستی اگر مقام معظم رهبری«حفظهالله» از حرکات آقای احمدینژاد تقابل با خودشان و با ولایت فقیه را استنباط میکردند این طور شخصیت رئیس جمهور را تأیید مینمودند؟ آیا درست است که حرکت آقای احمدینژاد را که از رهبری سؤال میکنند: «اگر نتوانم کار کنم میتوانم استعفا بدهم» را باید حمل بر مقابله با ولیّ فقیه کرد؟ مگر ما در قرآن نداریم اگر کسی نتوانست روزه بگیرد برای او گناهی نیست. آیا اگر رئیس جمهور احساس کرد جریانهای سیاسی کشور و از جمله مجلس طوری برای دولت تنگنا درست کردهاند که نمیتواند کار را ادامه دهد و از آقا بخواهد مدتی به او فرصت دهند تا در مورد ادامه ی کار فکر کند, این مقابله با ولایت فقیه است؟ در ولایتمداری آقای احمدی نژاد همین بس که وقتی در یازدهمین روز خانه نشینیاش رهبر انقلاب (روز شنبه 10 اردیبهشت) فرمودند: «هرگونه اقدامی که موجب خوشحالی و جنجال دشمنان و ناراحتی دوستان شود مذموم است و باید از آن پرهیز شود» روز یکشنبه در جلسهی هیئت دولت حاضر میشوند.
2- مقام معظم رهبری«حفظهالله» در دیداری که در 8/3/1390 با نمایندگان مجلس داشتند فرمودند: «نگویید فلان ضعف و فلان ضعف وجود دارد، بنده به ضعفها آگاهم. شاید بنده بعضی از ضعفها را هم بدانم که خیلیهای دیگر ندانند، با وجود این ضعفها، آن چیزی که امروز در قوهی مجریه وجود دارد، یک شاکلهی خوب و مطلوب است». ملاحظه کنید آقا علاوه بر اینکه میفرمایند شاکلهی دولت خوب است، میفرمایند: مطلوب است. این نشان میدهد مقام معظم رهبری از دولت راضی هستند، چون میتوانستند فقط با واژهی «خوب» است مسئله را تمام کنند تا فقط دولت را به عنوان یک نهادِ نظامِ اسلامی تأیید کرده باشند، ولی با گفتن «مطلوب» دارند به حزب الله کُد میدهند که فریب جوّ موجود که عمدتاً سیاسی است را نخورند. در همین جلسه فرمودند در کشور دارد کار انجام میگیرد و به مجلس توصیه کردند: «انسان نگاه کند ببیند دولت چه طوری میتواند عمل کند، چه جوری بهتر میتواند عمل کند، قانون را تنظیم کند». از این جملهی مقام معظم رهبری«حفظهالله» استفاده میشود که بعضی از قوانینی که مجلس تصویب میکند قابل اجراء نیست و بعد هم به اسم اینکه قانون است و دولت باید آن را اجرا کند چماق قانونگریزی بر سر دولت کوبیده میشود که اگر دنبال کنید نمونههای فراوانی هست از جمله موضوع وزرات ورزش بود که از یک طرف دولت باید وزیر معرفی کند از طرف دیگر تا شرح وظایف وزارتخانهی جدید معلوم نشود و مورد تصویب مجلس قرار نگیرد معلوم نیست دولت آن وزیر را بر اساس کدام شرح وظایف به مجلس معرفی نماید.
3- بنا به فرمایش آیتالله حائری شیرازی در روز سهشنبه 5/5/90 در جمع دانشجویان «طرحِ ولایت» در دانشگاه اصفهان «از روح سخنان رهبری هرگز موضوع ضد ولایت فقیهبودن آقای احمدینژاد بر نمیآید. این یک نقشه است که با خطاکار جلوهدادن آقای احمدینژاد، رهبری را زیر سؤال ببرند، که از اول احمدینژاد خطاکار بود و رهبر اشتباه کرده که او را تأیید کرده، پس رهبری نمیتواند ادامهی کار بدهد» بر همین اساس میخواهم عرض کنم آلودهترین اتهام به آقای احمدینژاد ضد ولایت فقیهبودن ایشان است. به گفتهی آقای احمدینژاد: «هدف آنها این است که خاکریز را بزنند و بعد از ریختن خاکریز به سراغ حضرت آقا بروند ولی بنده کوتاه نخواهم آمد چون اینجا بحث احمدینژاد نیست بلکه هدف نهایی آنها، خود آقا است».(سایت آفتاب نیوز، شنبه 10 اردیبهشت 90)
4- عنایت بفرمایید که طرح «جریان انحرافی» اسم رمز عملیات روانی و جنگ نرم علیه دولت آقای احمدینژاد است با یک محور فرضی که ذهنها برود روی آقای مشایی. نمیتوان نامهی آقای هاشمی قبل از انتخابات به رهبری را که آقای احمدینژاد را همان بنیصدر میداند فراموش کرد در حالی که مقام معظم رهبری بارهها از دولت آقای احمدینژاد و شخص رئیس جمهور تأیید کرده بودند که انقلاب را به مسیر اصلیاش برگرداند. جای پای طرح «جریان انحرافی» و نسبت آن به دولت احمدینژاد را اولین بار در سخنان آقای هاشمی و سایت ایشان میتوان پیدا کرد. سایت ایشان در 3/12/89 مینویسد: «هشدارهای آیتالله هاشمی در سال 87 از ظهور جریان انحرافی» آقای هاشمی در 11/12/89 میگوید: «اسلام ایرانی هم امام زمانش دروغ است هم کورش کبیرش». در 16/1/90 میگوید: «اگر به جریان انحرافی فرصت بدهیم کشوری غرق در تفرقه و اختلافِ داخلی همچون سودان و یمن می سازند». سایت آقای هاشمی می کوشد تا جبههی مخالفان دولت را ذیل عنوان مخالفت با جریان انحرافیِ معتقد به مکتب ایرانی جمعآوری و سازماندهی کند، در حالیکه مقام معظم رهبری در جمع اعضای جامعهی مدرسین که آنها بحث مشایی را پیش میکشند میفرمایند: «دولتمردان فعلی حرف حق و حرف نظام و حرف انقلاب را میزنند و جای نگرانی نیست ... برداشتم این نیست که منظور آنها در طرح مکتب ایرانی، مقابل قراردادن ایرانیت در مقابل اسلامیت باشد» عجیب این است که نیروهای حزب الله تحت تأثیر جریان آقای هاشمی قرار میگیرند. از یک طرف آقای هاشمی میگوید: «دست بهائیها پشت فتنهی اسلام ایرانی است»، از طرف دیگر حاج منصور ارضی در مراسم شب قدر مسجد ارک تهران میگوید: «تفکر مشایی تفکر بهائیت و یهودیت است».
صحبت مقام معظم رهبری«حفظهالله» در نماز جمعه 29 خرداد سال 88 ریشهی بسیاری از مسائل امروز جامعهی ما را روشن میکند. ایشان در آن سخنرانی فرمودند: «من البته در موارد متعددی با آقای هاشمی اختلاف نظر داریم، که طبیعی هم هست... بین ایشان و بین آقای رئیس جمهور [آقای احمدینژاد] از همان انتخاب سال 84 تا امروز اختلاف نظر بود، الآن هم هست، هم در زمینهی مسائل خارجی اختلاف نظر دارند، هم در زمینهی نحوهی اجرای عدالت اجتماعی، اختلاف نظر دارند، هم در برخی مسائل فرهنگی اختلاف نظر دارند، و نظر آقای رئیس جمهور به نظر بنده نزدیکتر است». ملاحظه کنید از یک طرف آقا دولت آقای احمدینژاد را به شکلهای مختلف تأیید میکنند و آقای هاشمی هم از طرف دیگر بر خلاف نظر آقا، دولت را به شکلهای مختلف تخریب میکند.
5- از نوع شایعههایی که نسبت به آقای احمدینژاد پراکنده میشود و از دروغبودن آن میتوان متوجه شد که جریان تخریب دولت به بهانهی آقای مشایی شدیداً سیاسی است و اصولگرایی حزبی بنا دارد او را به عنوان یک رقیب سیاسی از صحنهی سیاسی کشور خارج کند. اصولگرایی حزبی با نفوذی که در بین مذهبیها دارد کار خود را ادامه میدهد و آنقدر در این مورد صورت حق به جانب و مذهبیبودن به خود میگیرد که شخص محترمی مثل آیتالله نمازی امام جمعهی کاشان با این تصور که آنچه توسط افرادِ به ظاهر موثق گفته میشود قابل اعتماد است، ایشان در درس خود به استناد آن اخبار، سخنی را مطرح کردند که دفتر مقام معظم رهبری و سپاه پاسداران مجبور شدند آن را تکذیب کنند. حال حساب کنید بقیهی مذهبیهای ما در چه شرایطی قرار دارند که هیچ احتیاطی در پذیرش شایعات و نقل آنها ندارند.
6- جریان اصولگرایی حزبی به امید طرح همین شایعات و همهگیرکردن آنها و پذیرش آن شایعات توسط حزب الله، موضوع قانونگریزی دولت را و موضوع عدم تمکین رئیس جمهور از رهبری در مورد آقای مشایی را مطرح کردند و آنقدر تکرار نمودند تا در اذهان عمومی جایگیر شود در حالیکه هیچ موردی اثبات نشده که دولت به طور مشخص قانونی را زیر پا گذارده. در موردی که اشاره کردهاید شکل قانون طوری است که جایی برای عملی که رئیس جمهور انجام دادند گذارده بود و تا حال هم پیش نیامده بود تا لازم باشد از شورای نگهبان استفسار کنند. دولت معتقد بود از آنجایی که قانون این حق را به رئیس جمهور میدهد تا برای مدت سه ماه برای وزارتخانهای سرپرست تعیین کند، پس شخص رئیس دولت خودش میتواند سرپرستی وزراتخانهای را به عهده گیرد و بعد هم که شورای نگهبان مشخص نمود برداشت آنها از قانون آن است که باید دولت سرپرست تعیین کند و شخص رئیس دولت خودش نمیتواند سرپرست باشد، آقای رئیس جمهور سرپرست تعیین کردند. اگر تمام مواردی را که تحت عنوان قانونگریزی دولت مطرح شده درست کالبدشکافی کنید ملاحظه میفرمایید پشت قضایای اتهام قانونگریزی انگیزهی سیاسی نهفته است و ای کاش فرصت بود تا یکیک موضوعات تبیین میگشت تا معلوم شود بیانصافی از حدّ گذشته است و جریان اصولگرایی حزبیِ مجلس و اصلاحطلبان مجلس دست در دست هم دادهاند تا ارادهای را تخریب کند که میخواهد انقلاب را از فضایی که آقای هاشمی و خاتمی پیش آوردهاند برهاند حتماً میدانید که بعد از عدم رأی اعتماد به وزارت آقای سجادی به عنوان وزیر ورزش بعضی از نمایندگان دیداری با مقام معظم رهبری داشتند. حضرت آقا فرمودند: حادثهی مجلس، مرا ناراحت کرد، من به خدا پناه میبرم، صریح و روشن در این جلسه به رئیس جمهور اهانت شد؛ بالاخره ایشان نفر دوم کشور است، سابقه نداشته است. این یک ظلم است. مجلسی که عصارهی فضائل ملت است، باید اینطور رئیس جمهور مملکت را هو کنند؟ این چه عصارهی فضائلی است؟! بعد اشاره فرمودند: قبلاً هم چند بار به آقای لاریجانی تذکر دادهام که نگذارید رابطهی مجلس و دولت به تنش کشیده بشود... آقای لاریجانی و هیئت رئیسه مقصر این قضایا هستند... مخالفت با مسئولان عیب ندارد. دو نوع است: منطقی و مثبت، یک روش آن است که بیایید نظر کارشناسی خود را بدهید و رد بکنید؛ نوع دوم آن، کینهجویانه است – که در اینجا تعریضی به آقای توکلی داشتند که – آقای توکلی! انتقادهای شما از نوع دوم و کینهجویانه است. بعد، استیضاح آقای صالحی را مثال میزنند و به آقای توکلی انتقاد میکنند، بعد به آقای لاریجانی میفرمایند: آقای لاریجانی! این بساط هوچیگری را در مجلس جمع کنید. آقای حسینیان نمایندهی شیراز در سخنرانی خود در شیراز این جمله را اضافه میکند که« من رهبری را هیچ وقت به این ناراحتی ندیده بودم ایشان فرمودند:مجلس رذالت نشان داد.».
7- در موضوع توصیهی آیتالله خامنهای«حفظهالله» نسبت به عدم بهکارگیری آقای مشایی به عنوان معاون اولی همین قدر به اطلاع جنابعالی میرسانم که جناب آقای احمدینژاد پس از آنکه آقای مشایی را از معاونت اولی برداشتند با چهار تشکل دانشجویی چندین ساعت صحبت کردند و برای همه روشن نمودند که نه از طرف رهبری حکم، حکمِ ولایتی بوده و نه از طرف آقای احمدینژاد عدم تمکین صورت گرفته، زیرا بعد از آنکه مجمع روحانیون مجلس خدمت آقا میرسند و از انتصاب آقای مشایی به عنوان معاونت اول رئیس جمهور ابراز ناراحتی میکنند، حضرت آقا در یک برگه یادداشتِ محرمانه به آقای احمدینژاد مینویسند که این کار موجب دلسردی دوستان میشود. آقای احمدینژاد در جمع تشکلهای دانشجویی شرح دادند که این معمول بود که آقا یادداشتها و توصیههایی میفرمودند و ما در جلسهی هفتگی که خدمت آقا داشتیم مسئله را شرح میدادیم و اگر پس از آن، نظرِ آقا همان بود که فرموده بودند عمل میکردیم. ولی متأسفانه روزنامهها و سایت آقای احمد توکلی موضوع را شکل دیگر مطرح کردند. نباید از خود بپرسیم مگر آقا حکم حکومتی را در یک یادداشت و به صورت محرمانه به رئیس جمهور میدهند و یا حکم حکومتی به صورت رسمی و توسط دفتر رهبری اعلام میشود؟
هنر ما در همهی این موارد آن است که نگذاریم موضوعات با قرائت جریان اصول گرایی حزبی به ما برسد در مورد دوستی با مردم اسرائیل که آقای مشایی اظهار کرد و نظرش آن بود که مردم آن کشور غیر دولت آن کشور است، مقام معظم رهبری«حفظهالله» در عین آنکه در خطبهی نماز جمعه ی شهریورماه 87 برای یهودیان و مسیحیان فلسطین اشغالی حق قائل شدند سخن آقای مشایی را حرف غلطی دانستند ولی نه به این معنا که حالا آقای مشایی طرفدار فلسطین اشغالی شده باشد به همین جهت در ادامه فرمودند: آن را وسیلهای قرار ندهند و مسئله سراسر کشور بشود.
8- اگر موضوع طرح جریان انحرافی را دنبال کنید بهتر متوجه میشوید موضوع سیاسی است چون بالاخره معلوم نشد انحراف این جریان ساختگی، مالی است یا سیاسی و یا عقیدتی و یا امنیتی. آقای دکتر عبدالرضا داوری (معاون سابق خبر سازمان خبرگزاری جمهوری اسلامی ) میگفتند من خودم ازآقای مشایی شنیدم که گفت: من 15 سال پیش در یک جلسهای بودم که بعد فهمیدم یکی از حاضران آن جلسه عباس غفاری مشهور بوده که میگویند جنگیر و رمّال است و گفته بود من اصلاً آقای یعقوبی را که میگویند استاد بنده است در پیشگوییها، نمیشناسم. وقتی سوء ظن بنده در سیاسیبودن جریان طرح جریان انحرافی بیشتر شد که فیلمی از سخنان آقای مشایی پخش کردند که آقای مشایی در آن میگوید: دورهی اسلام مثل دورهی اسب تمام شده. به صورتی منقطع و درست با گفتن همین جمله شروع میشود،تا کسی در فضای قبلی صحبت قرار نگیرد در حالیکه جهت قضاوت بینندگان شایسته بود لااقل چند دقیقه قبل از آن جمله در معرض دید بینندگان قرار گیرد تا بتوانند درست قضاوت کنند. این ها همه سخن آفای احمدی نژاد را تایید می کند که می فرمایند «این اتهامات و پرونده ها سیاسی است»
با دقت روی سخنان آقای احمدینژاد بهخصوص سخنان روز چهارشنبه 8/4/90 که از هیئت دولت بیرون آمدند و در مورد بعثت پیامبر«صلواةاللهعلیه» صحبت کردند بر میآید از عمق معرفتی و عقلی بالایی برخوردارند و نسبت به حقایق کلی در عالم غیب فهم و حضور خوبی دارند. آیتاللهجوادی«حفظهالله» میفرمودند: شیطان نمیتواند از حدّ خیال انسانها بالاتر بیاید و به عقل انسانها دستدرازی کند و جادوگران به کمک شیطان میتوانند در خیال افراد تصرف کنند. پس از شنیدن صحبت های آقای احمدینژاد به دوستان عرض کردم آیا میتوان گفت چنین کسی که تا این حدّ در مرتبهی تعقل و تفکر است، تحت تأثیر رمّال و جادوگر باشد؟.
آقای احمدینژاد زاییدهی تفکر بیاعتنایی به چپ و راست و حاصل فکر تودهی مردم ولایی و معتقد به امام و رهبری و جریان زندهی عدالت است و آنچه این روزها بر سر او میآید انتقامی است که به جهت مواضع ضدِ غربیاش از اوگرفته میشود. آیا کسانیکه طعم تلخ روزهای حاکمیت حزب کارگزاران و حزب مشارکت را چشیدهاند میتوانند ناظر زمینخوردنِ خدمتگذاری از فرزند ملت باشند که با طرح سؤالاتی در مورد هولوکاست زلزله در ارکان جهان غرب انداخت و ثابت کرد ریشهی پایهگذاری اسرائیل در خاور میانه در کدام سیاست قرار دارد؟
عنایت داشته باشید در فضایی قرار داریم که در یک طرف سخن ها و شایعات فراوان در میان است و در طرف دیگر با سکوت آقای احمدی نژاد روبروئیم . اگر آقای احمدی نژاد علت برکناری مثلا آقای صفار هرندی را بگوید ممکن است به شخصیت آقای صفار به عنوان یکی از نیروهای انقلاب ضربه بخورد و لذا تقوی اقتضا می کند که سکوت کند و در همین راستا تقوا اقتضا می کند که ما نیز هیچ قضاوتی ننمائیم زیرا سخن دو طرف را نشنیده ایم.
حرف بسیار است و هر حرفی هم حرفها در پی خود دارد. به نظر بنده بهترین کار آن است که سخت متوجه رهبری باشیم و از سخنان ایشان و روحی که در فضای سخنان ایشان حاکم است استفاده کنیم.
بنده حضورِ جبههی پایداری با عضویت بهترین نیروهای ارزشی انقلاب که متوجه شدهاند جریان سوم تیرماه سال 1384 را باید حفظ کنند و ادامه دهند، به فال نیک میگیرم وآن را نشانهی هوشیاری آن عزیزان می دانم که متوجه اند سوم تیرماه سال 84 نه جریان اصلاحطلبِ التقاطی است و نه جریان اصولگرایی حزبی. ولی عزیزان باید متذکر باشند همانطور که تئوری ولایت فقیه قبل از حضرت امام نیز مطرح بود ولی شخصیتی که آن را به حیات اجتماعی ما وارد کرد حضرت امام خمینی«رضواناللهتعالیعلیه» بود و مسلّم با سرداری امام خمینی بود که این اندیشهی بزرگ حیات اجتماعی به خود گرفت و اجتماع را جلو برد و نیز همانطور که فتنهی سال 88 که از بیست سال قبل برای هدم نظام اسلامی طراحی شد و با رهبری حکیمانهی مقام معظم رهبری خنثی گشت و اگر سرداری ایشان نبود معلوم نبود عزم ملت حزب الله بهتنهایی میتوانست این فتنه را خاموش کند، و همانطور که اگر در مقابل آقای موسوی، آقای احمدینژاد نبود هیچیک از نیروهای مطرحِ اصولگرا توانایی مقابله با حیلههای موسوی را نداشتند و او رأی ملت را به نفع خود مصادره میکرد و کشور را چهارسال با انواع بحرانها مواجه مینمود، و همان طور که جبهه سوم تیرماه برای عبوردادن انقلاب از جریانهای چپ و راست که انقلاب را بین خود تقسیم کرده بودند و غربزدگی را در رگ و پوست انقلاب جاری کرده بودند بدون حضور آقای احمدینژاد ممکن نبود. بر اساس آنکه علت محدِثه همان علت مُبقیه است، باید تمام سعیمان را بهکار گیریم تا سردارِ سوم تیرماه سال 84 به میان آید وگرنه جبههی پایداری به مقاصد عالیهای که در احیای انقلاب مدّ نظر دارد نایل نمی شود. عنایت داشته باشید اگر سردارِ سوم تیرماه 84 به صحنه آید نتیجه ده برابر آن می شود که عزیزان میخواهند منهای آقای احمدینژاد به آن برسند. در آن صورت است که می توان امید داشت در انتخاباتی که در پیش داریم بر تفکر آقای هاشمی که در بسیاری از امور نفوز کرده است غالب شد. یقین بدانید شخص آقای احمدینژاد و تفکری که بر او میگذرد به اندازهی یک بند انگشت از آقای احمدینژاد سال 84 تغییر نکرده است. سعی شود موضوع را ماوراء جوّی که ساخته شده است بنگرید و دیدبان را در میانه آورید.
آیت الله حائری شیرازی که به دلیل کسالت در بیمارستان نمازی شیراز بستری هستند در نامهای که اخیرا (تاریخ: 13 مرداد 1390) به آقای مشایی از جامع نبودن نگاهها و دیدگاههای وی نسبت به مسائل مختلف انتقاد کردند، در مقدمه آن نامه می نویسند. «کسانی که به رئیس جمهور هتک حرمت می کنند گمان نکنند از رئیس جمهور عبور کرده اند آنها از رهبری عبور کرده اند». ( پایگاه تحلیلی خبری 598 سیزده مرداد سال 1390)
موفق باشید
منبع:گروه فرهنگی المیزان
http://lobolmizan.ir/index.php?action=show_news&news_id=457
کلمات کلیدی: انتخابات 88، فتنه، رهبری، ایران
به نام خدا
<!-- /*
این روزها مطالب زیادی راجع به دروس دانشگاهی و اسلامی کردن علوم بحث می شود. شاید در این مورد منظور بیشتر علوم انسانی باشد. اما با دقت بیشتر در علوم دیگر می توان دریافت که علومی که به ظاهر هیچ ربطی با دین ندارند همانند فیزیک و شیمی هم از بطن همان جامعه سکولار و علم سکولار بیرون آمده اند. لذا برای رسیدن به جامعه علمی اسلامی با عمق بیشتری به مسئله نگاه کرد. باید از ابتدایی ترین بحث معرفتی یعنی تعریف علم و تقسیم بندی آن کار را آغاز نمود. در این زمینه هم ما به علت دیدگاه غربی نسبت به علم دچار نقصان هستیم. برای مثال چرا وحی را نمی توان راهی علمی برای کسب دانش به حساب آورد؟
در این مطلب قصد طولانی کردن و به حاشیه رفتن را ندارم و به سراغ اصلی ترین حرفم می روم. با بررسی جوانب مختلف و توجه به دروس دانشگاهی در رشته های مختلف اینگونه به نظر می رسد که جای دو درس حداقل در دوره کارشناسی خالی است. یکی تاریخ مربوط به هر رشته علمی به ویژه تاریخ آن علم در اسلام و دیگری فلسفه علم هر رشته درسی. برای مثال در رشته های ریاضی می توان از تاریخ ریاضی و فلسفه علم ریاضی و در رشته زیست شناسی هم از تاریخ و فلسفه این علم نام برد که با قرار دادن این دروس حداقل به طور اختیاری می توان گامی بزرگ در جهت بومی سازی علم و فهم بهتر از تاریخ و فلسفه ی هر رشته درسی برداشت.
به ویژه در بحث تاریخ علم کمبودهای بسیاری در زمینه اطلاعات تاریخی نه تنها دانشجویان که حتی در میان بخش اعظم اساتید وجود دارد. و همین می تواند زمینه تحریف تاریخ توسط غربیان به سود خودشان را فراهم نماید؛ چیزی که به وفور هم اکنون قابل مشاهده است.
اما مسئله دیگر نگاه فلسفی به علم موجب بروز و شکوفایی بیشتر علم در کشور می شود. متاسفانه هم اکنون شاید عده کثیری از دانشجویان حتی از وجود فلسفه علم رشته خود بی اطلاع باشند. معضل جامعه علمی ما نبود دیدگاه فلسفی در میان ایشان است. با گنجاندن دو واحد فلسفه علم پزشکی یا زیست شناسی حداقل زمینه آشنایی دانشجویان با این رشته علمی فراهم می شود تا علاقمندان بتوانند در این رشته علمی که البته میان رشته ای است به مطالعه بپردازند.
اکنون فقدان این دو واحد درسی که البته خود می توانند رشته ای مستقل را تشکیل دهند احساس می شود. امیدوارم اساتید و مسئولین با دقت نظر بیشتری نسبت به تاریخ و فلسفه علوم در کشور بپردازند و زمینه های رشد این علوم را فراهم نمایند. از اظهار نظر دوستان و اساتید بهره های فراوان حاصل خواهد شد.
کلمات کلیدی: علم، علوم انسانی
بسم الله الرحمن الرحیم
شعر:اگر تو بودی از این قوم، تبار معامله محمود!
جهان نبوز این روزها در هجو حاج محمود شعر هجویه ای منتشر کرده که این وبلاگ هم در جواب آن؛ شعر زیر را تقدیم می کند:
جهان به امر تو می رفت، جهان به کام تو می بود
اگر تو بودی از این قوم، تبار معامله محمود!
اگر تو بودی از این قوم، شعیب برای تو کم بود!
به حکمی یار پیمبر، به حکمی آدم و داوود!
اگر تو بودی از این قوم، همیشه نابغه بودی
شکوهِ فکر تو معلوم، دقیق ِ کار تو مشهود!
اگر تو بودی از این قوم، ورای قاعده بودی
به فتنه ها تو سرافراز، مخالفان تو مردود
کنون که نیستی از این قوم، تمام کار تو بیخود
تمام فکر تو فاسد، هرآنکه یار تو مطرود
منبع وبلاگ جلوه
کلمات کلیدی:
به نام خدا
حجاب چیست؟
حد حجاب چیست؟
چه نوع حجابی مد نظر است؟
اصلا حجاب اجباری است؟
اینها و سوالهای بیشماری از این دست در مورد حجاب وجود دارد که هنوز پاسخ داده نشده است. سوالهای راجع به حجاب را چه کسی باید جواب بگوید؟ آیا حوزه و علمایی که اکنون دولت در این امر تحت فشار قرار داده اند به وظیفه خود عمل کرده اند؟ اگر عمل کرده بودند که اکنون پس از سی سال نباید اینگونه با پلیس و رعب و وحشت به دنبال بسط حجاب باشیم. پدیده ای که این روزها در جامعه ی ما شایع است مادران چادری و دختران بدحجاب و یا حداقل مانتویی است. آیا هیچ به علت این پدیده فکر کرده اید؟ آیا این امر به این دلیل نیست که پدر و مادر چادری نتوانسته اند فلسفه حجاب را درست شناخته و به دختران خود منتقل کنند؟ آیا این نشان از کم کاری اهل علم نیست؟
باید کمی دقیقتر به مسئله فکر کرد. بدحجابی معلول است نه علت. باید با علت مبارزه کرد. باید به جستجوی علل این امر پرداخت. چرا درحالیکه در کشورهای اروپایی گرایش به حجاب در حال افزایش است ما اینجا باید برای مبارزه با آن لشکر کشی کنیم؟ وقتی در اقتصاد دنباله رو سرمایه داری بوده و ادامه دهنده راه غربیان آیا باید هنوز انتظار حجاب کامل از همه داشته باشیم؟ مگر کلی حدیث و آیات و روایات در اقتصاد و اموال حلال و حرام بر زندگی و تفکر آدمی نداریم پس چرا در زمینه اصلاح اقتصاد مردم کار جدی انجام نمی شود؟ چرا هنوز بانکداری ما مشکل دار است؟ آیا سودهایی که بانکها از مردم می گیرند و بعد همین پولها وارد زندگی می شوند نمی تواند از علتهای بدحجابی باشد؟ آیا پولهای کلانی که در فوتبال بی حساب و کتاب رد و بدل می شود نمی تواند از این عوامل باشد؟ وقتی سبک زندگیمان غربی است چه انتظاری داریم که در امر حجاب اسلامی باشیم؟ چرا طرح امنیتی حجاب را از سینما و تلویزیون شروع نمی کنیم؟ مگر اینها الگوهای جوانان ما نیستند چند درصد از بازیگران سینما حجاب کامل را رعایت می کنند؟
آیا حوزه و دفاتر مراجع نمی توانند در این مورد برنامه ریزی کنند؟ آیا نمی توان عده ای از روحانیون را در امر مد و حتا سبک زندگی تربیت کرد تا با در نظر گرفتن اصول اسلامی مدهای جدید برای لباس بدهند؟ آیا باید مردم را وادار کرد تا چادر یا مانتوی سیاهی (پوشیدن رنگ سیاه در اسلام مکروه است) بپوشند؟ آیا نمی توان از وجوهات شرعی مبالغی را در تولید و توزیع لباسهای اسلامی اختصاص داد؟ اگر حجاب این ارزش را ندارد پس چرا این همه سر و صدا راه افتاده است؟
بحث دیگر این روزها جداسازی دختران و پسران در دانشگاه هاست. که این امر هم به نظر من بحثی انحرافی است. زمانی که رهبر انقلاب اسلامی کردن دانشگاهها را مطرح نمودند بنده در دانشگاه آزاد اسلامی تحصیل می نمودم مسولین دانشگاه فورا اقدام به جداسازی کلاسهای مختلط نمودند . البته جداسازی که صورت نگرفت فقط کلاسهای پسران به آخر شبها به صورت اجباری انتقال یافت. آنها از اسلامی کردن همین را فهمیدند گرچه به نظر من شاید عده ای هم بودند که با این کار سعی در به انحراف کشاندن موضوع داشتند که این امر به اینجا رسید که رهبر انقلاب دوباره پس از چندین سال بحث اسلامی کردن دروس دانشگاهی را مطرح کردند. اگر آن زمان اسلامی کردن دانشگاه به جداسازی دختر و پسر محدود نمی شد ما چندین سال در امر اسلامی کردن جلو نبودیم؟ امروز هم باز همین تفکر در حال جولان دادن است تا بحث اسلامی کردن دروس با حاشیه برود.
در نهایت بنده نظرم این است که در این دعواهای حجابی عده ای هستند که به دنبال تخریب دولت می باشند. امیدوارم خداوند همه ی ما را هدایت نماید
کلمات کلیدی: فرهنگ، علوم انسانی
به نام او
دوستی در قسمت نظرات مطلب قبلی نظری گذاشتند که چرا به روز نمی شوی؟
دوست عزیز درد دل بسیار است
اللهم نشکوا الیک فقد نبینا و غیبت ولینا و کثره عدونا قلة عددنا و تظاهر الزمان علینا
جواب شما در دعای فوق نهفته است. وقتی از کسانی که توقع نداری بی بصیرتی می بینی وقتی کسانی که در فتنه 88 تمام قد مقابل آن ایستادند اکنون روی آن دو فتنه گر را سفید کرده اند وقتی می بینی مجلس با تمام توان کمر همت بسته بر زمین زدن رئیس جمهور وقتی می بینی سخنان رهبر توسط مدعیان ولایت مداری به دیوار کوبیده می شود وقتی فرعیها را هم اصلی و فرعی می کنند وقتی نزدیک دانستن ظهور جرم است وقتی سیدخراسانی دانستن رهبر انحراف است وقتی کسانی که مدعی اند توقیت کننده کذاب است بعد خود در منابر و کتابها به شخصی که توقیت کرده(علامه مجلسی) استنادهای فراوان می کنند(مگر او توقیت نکرده پس کذاب است و به کتابهای یک کذاب چرا استناد می کنند؟) وقتی کیانها را نه تنها پیاده بلکه بدون اسلحه به میدان می فرستند و خود فریاد وااسفا سر می دهند وقتی مجلس شوری اسلامی شده مجلس شورای خودمانی و نمایندگان بنا بر احوالات و تجارت خویش و خویشانشان قانون وضع می کنند وقتی همه ی اینها و هزاران بی صداقتیها را از تریبون نماز جمعه تا تریبون دعا و نیایش تا وبسایت و روزنامه و رسانه ی ملی و غیره و غیره می بینی آیا انگیزه ای برای نوشتن می ماند. خود به این نتیجه می رسی که ما هم برویم دنبال دنیا که حداقل دنیایمان تامین شود اگر آخرتی برایمان نمانده به این همه اعتقادات خرافی که داریم.(اعتقاد به نزدیک بودن ظهور- اعتقاد به زمینه ساز بودن انقلابی اسلامی برای انقلاب مهدی- اعتقاد به عدالت- اعتقاد به مبارزه با کفر جهانی تا رفع فتنه از کل عالم- اعتقاد به راه امام همه ی اینها از جمله اعتقادات خرافی ماست.)
بگذاریم و بگذریم
خداوند از ما بگذرد و ظهور امامان را سریعتر بگرداند هر چند کسانی به آن باور نداشته باشند.
کلمات کلیدی:
به نام خدا
به نام خدا
کلمات کلیدی: رسانه ملی
به نام خدا
مراسم شام غریبان شهدای انقلاب بحرین
به نقل از رجانیوز
کلمات کلیدی: شیعه، اسلام ستیزی، مردم
به نام خدا
سایت ظهور نزدیک است به کلی غیر فعال شد!!!!
این عکس صفحه نخست این سایت است!
چرا باید اینگونه رفتار کنیم. اینها به کدامین گناه مجازات می شوند.
انهم یرونه بعیدا و نراه قریبا
کلمات کلیدی: شیعه، فتنه، آزادی بیان