<!-- /* Font Definitions */ @font-face {font-family:Terafik; panose-1:1 0 5 0 0 0 0 0 0 0;} /* Style Definitions */ p.MsoNormal, li.MsoNormal, div.MsoNormal {mso-style-parent:""; margin:0cm; margin-bottom:.0001pt; text-align:right; direction:rtl; unicode-bidi:embed; font-size:12.0pt; font-family:"Times New Roman"; mso-fareast-font-family:"Times New Roman";} @page Section1 {size:595.3pt 841.9pt; margin:72.0pt 90.0pt 72.0pt 90.0pt;} div.Section1 {page:Section1;} -->
به نام خدا
گفتمش دلا چرا نتوانی گفت "نه"
گفت شجاعت می باید تا گفت "نه"
گفتمش بیاموز این لغت را
تا گیری در بر بخت دو عالم را
باید قدرت نه گفتن را در خود تقویت کنیم تا به هر چیزی جواب مثبت ندهیم. که این نه گفتن به برخی مسائل هم می تواند دنیای ما را زیبا کند هم آخرتمان را. خودتان می توانید مصادیق فراوانی در مورد نه گفتن و اثراتش در زندگیتان و یا عدم نه گفتن و اثرات آن در زندگیتان پیدا کنید.
همیشه موفق باشید این آرزوی قلبی من است.
کلمات کلیدی:
به نام خداوند یگانه
روزگار غریبی است جبهه ی اهل حق از مدعیان دو آتشه این جبهه باید ضربه بخورد هم از دشمنان. به فرموده امیرالمومنین(ع) جبهه باطل بر باطل خودشان متحدند و جبهه اهل حق در بین خود متفرق. این روزها موارد متعددی پیش آمده که دیگر نتوانستم زبان در کام گیرم و دم بر نیاورم. آه جگر سوخته ام دیگر در سینه نمی ماند و بغضم در گلو. فریاد برآروم از این همه مدعیان پر ادعا که آن همه ادعایشان را جبهه حق ثمری نیست. فریاد برآرم از دوستانی که دشمن شاد کن شده اند و از دشمنانی که بی هیچ انصاف و ترسی هر چه لایق خودشان است نثار نظام می کنند. و هزاران اسف از دوستانی که خود طلایه دار هجمه دشمنان گشته اند. واقعا نمی دانم از کجا شروع کنم و از کدامین غم بسرایم.
1- از احمدی نژاد شروع می کنم که وقتی در سال 84 آمد تنها بود و طی چهار سال خیلیها سعی کردند خود را به او بچسبانند و با نام او مقامها گرفتند و مجالسی راه یافتند اما در سال 88 باز وی را تنها گذاشتند و باز حمایتهای رهبری و شعور مردم عوام الناس کوچه و بازار و پابرهنگان پاپتی اروپا نرفته ی آمریکا ندیده به او رای دادند و او را دوباره رئیس جمهور کردند اما سیاستبازان دودوزه که در تصور باطل خود بسر می بردند یا با کودتاچیان (موسوی و کروبی و اعوان و انصارشان) همراهی کردند و یا خیلی متانت به خرج دادند و منت سر ملت و نظام و مقام ولایت گذاردند ، سکوت پیشه کردند. باز بسیج و خود مردم بودند که 8 ماه بار تهمت و افترا و دروغ و ضرب و شتم را به جان خریدند تا انقلاب زنده بماند. اما آقایان پر مدعا تا 9 دی و اتمام حجت مردم با آنها تماشاگر شدند و برخی تا همین 25 بهمن گذشته خود را آفتابی نکردند. پس از فروکش نمودن این فتنه آمدند و گفتند که فتنه ی بعدی سهمگینتر از این فتنه است و کسانی که کنار می کشند که انتظارش نمی رود. اما این فتنه ی جدید خیلی زود آغاز شد. کسانی که در سال 88 در وسط میدان حمایت از احمدی نژاد بودند کم کم از وی روی گردان شدند، آن هم با این بهانه که وی از راهش منحرف شده است. این مسئله به این قسمت از مختار نامه شباهت دارد که رفاعه بن شداد به علت سکوت چند صباحه مختار از وی به دلیل منحرف شدنش از اهداف کناره گیری کرده و در کنار شمر در برابر مختار قرار گرفت. کسانی که پشیمان شده اید، این قسمت مختار نامه را باردیگر ببینید. بلکه عبرتی باشد برای ادامه راه زندگی. کسانی که به علت فقدان دید استراتژیک و اینکه جلوتر از دماغشان را نمی بینند همه ی همت خود را صرف مبارزه با مشایی نموده اند. آن هم در این دوره ای که مردم منطقه بیدار شده و علیه سردمداران فاسدشان قیام نمودند. این مردم باید پس از دفاع مقدس به امروز خود می رسیدند و گناه 20 سال تاخیر گردن دولتهای سازندگی و اصلاحات است که در صدد نابودی تفکر امام بودند. حال که با وجود احمدی نژاد و فریادهای انقلابی اش در مجامع بین المللی و قلب دنیای کفر هم عزت ما را برگرداند و هم آرمانهای امام را جهانی کرد و هم یاد و نام امام زمان (عج) در سراسر جهان زنده نمود. حال عده ای با بزرگنمایی مشایی تیشه به ریشه این همه زحمات دکتر می زنند. البته هزاران بار تاسف که این همه از مدعیان ولایتمداری است که گرچه خود اوامر رهبر را نادیده می گیرند ولی زبانشان در انتقاد از دولت در گوش به فرمان رهبر بودن دراز است. این در حالی است کهاگر تمام افتخارات این آقایان مدعی را در یک کفه ترازو بگذاریم به اندازه سخنرانی احمدی نژاد در دانشگاه کلمبیا ارزش ندارد، چه رسد به باقی ماجرا. حرف در این مورد زیاد است اما بگذاریم و بگذریم.
2- موضوع بعدی که این روزها دوباره نقل مجالس و سایتهای همین قشر گردیده مستندی است به نام "ظهور بسیار نزدیک است" . در اینکه مباحث این مستند باید اینگونه وارد جامعه گردد من نیز مخالف بودم. اما این امر دلیلی نیست بر سیل اتهامات و حملات قشری که با سطحی نگری مسائل اول کشور و جهان را وا نهاده اند و به تلاش چند جوان در معرفی امام زمان(عج) متمرکز شده و از علما و مراجع هم بیانیه هایی علیه این سی دی منتشر کردند. این کم بصیرتی برخی از این سایتها از قبل هم مشهود بود اما تعجبم از علما و دانشمندانی است که با حمله به افراد سازنده این فیلم و دارندگان سایتشان با عنوان ضعیف بودن سند و علل مختلف این احادیث را زیر سوال می برند. سوالی که از علما دارم این است که همین احادیث به کار رفته در این سی دی را ما سالها از دهان شما و حتا مداحان شنیده ایم و یا در کتابهایتان خوانده ایم . چطور در آن موقع صحبتی از سند و ضعف و قوت آنها به میان نمی آوردید ولی حالا که این جوانان این احادیث را می خوانند تکذیب می کنید و منابع و مآخذ آنها را زیر سوال می برید؟ آقای کورانی به عنوان مثال در کتابش سالها قبل از این احادیث استفاده کرده و تطبیقهایی هم داده اند چطور است که اکنون که این جوانان دست به تطبیق و مصداق یابی زده اند منکر شده اید؟ در مورد سید خراسانی بودن رهبر عزیزمان و وعده هایی نسبت به وقوع ظهور در زمان زعامت ایشان از سوی برخی علما، ما قبل از خواندن در سایت این برادران و یا مستندشان در سخنان برخی از شما علمای عزیز شنیده ایم چطور است که حالا منکر می شوید؟ همین سایت موعود با توجه به ارادتی که نسبت به ایشان دارم مگر بارها در مطالبشان از عنوان کردن فراماسونری به عنوان دجال یاد نکرده اند، آیا این مصداق یابی نیست؟ در ضمن سوال دیگری که مطرح می شود این است که اگر مصداق یابی و تطبیق نادرست است پس ما چگونه می توانیم امر ظهور را تشخیص داده و یا به دعوت امام زمان(عج) ایمان بیاوریم؟ چون با همین استدلال می توان علائم حتمی ظهور و حتا خود حضرت را منکر شد. حال با همه ی این احوال آیا جرم این برادران و خواهران همتای جرم تولید کنندگان آثار مستهجن است که اینگونه آنها را دستگیر کرده و با افتخار هم بیان می دارید و پای آنها را به دادگاه می کشانید؟ چرا در یک مناظره واقعی نمی نشینید و حرفهای آنها را گوش نمی دهید و به سوالاتشان پاسخ نداده و یا ادعاهایشان را جواب نمی گویید؟ جایی خواندم که کسی گفته بود این افراد ادعا کرده اند و باید دلیل بیاورند من که هر چه در این مستند و سایتشان دیدم اکثرمنابعشان مطالبی بود که از دیگران نقل کرده بودند. حل که برخی گفته خود را هم منکر می شوند چه باید گفت؟ اصلا اینها همه اشتباه است آیا این مسئله در این اوضاع و احوال دنیا اینقدر مهم است که باید اینگونه بی مهابا از همه طرف به ایشان حمله ور شد؟ این مطالب را قبل از این گروه کسان دیگری هم عنوان کرده بودند چرا آن موقع بیانیه ندادید تا کار به اینجا نکشد؟ خلاصه در این مورد هم سوال بسیار است و هم درد. اما با این روندی که برخی از معمتدمین و علما از سال 88 در پیش گرفته اند نتیجه ای جز کمرنگ شدن اعتماد مردم به ایشان در انتظار نخواهد بود.
درد دل بسیار است اما بگذاریم و بگذریم که بیش از این مجال نوشتن نیست. اما اگر کسی بتواند به این سوالها جواب دهد خوشحال می شوم که بشنوم.
ما ز یاران چشم یاری داشتیم
خود غلط بود آنچه می پنداشتیم
کلمات کلیدی: شیعه، انتخابات 88، فتنه
به نام خدا
با امضای این نامه به کمپین حمایت از انقلابهای آزادی خواهانه و اسلامی مردم منطقه بپیوندیم. این حداقل کاری است که می توانیم انجام دهیم.
نشانی کمپین:
http://www.petitiononline.com/ssi2011/petition.html
موفق باشید
به نام خدا
بحث فتنه سال 88 فقط بحث انتخابات و پیروزی یک شخص نبود. گرچه عده ای نام شورش اشرافیت علیه جمهوریت را بر آن نهادند ولی باز هم فراتر از این حرفها بود. این فتنه شورش غربگرایان علیه همه ی اسلامیت و ایرانیت ما بود. افراد موافق این فتنه همگی دل در گرو غرب داشتند. برای آنها غرب و فرهنگ غربی حتا نه تنها بر اسلام که برخلاف ادعاهای پوچشان بر فرهنگ ایرانی هم ار جحیت دارد. کسانی که در میان اینان ادعای وطن پرستی و ملی گرایی دارند همگی در واقعیت عاشق غربند و ایران را هم برای تمدن غرب می خواهند. وقتی سخن از قرنها استثمار و کشتارها و جنایات این تمدن علیه بشریت به میان می آید پاسخ می دهند که غرب برای مردم خودش این کارها را می کند. اما باید به این عاشقان غرب گفت اول اینکه غرب این جنایات را نه برای مردم خودش که برای ثروتمندان و صاحب منصبان این همه جنایات را انجام می دهد و مردم قشر متوسط و فقیر در این کشورها هم قربانی فزون خواهی مستکبرین و ثروتمندان کشورهای خود شده اند. دوم اینکه شما مدعیان وطن پرستی چرا برای پر شدن جیب این ظالمان و متجاوزان تلاش می کنید؟ اگر کار آنها برای کشور خودشان صحیح است ، شما چه قدمی برای عظمت کشور خود و رهایی از چنگال این وحشیان غربی انجام داده اید؟ از اینرو تمام ادعاهای این افراد چه دینی و چه وطن پرستی دروغی بیش نیست. اینان چونان اربابان غربی خود جز ادعاهای دروغ بر زبان نمی رانند.
موضعگیریهای غرب در این ماه های اخیر در مقابل قیامهای مردمی کشورهای عربی و همچنین رفتار آنها در فتنه سال 88 در ایران دروغهای این مدعیان تمدن و دموکراسی را به رخ جهانیان کشید. اما می دانم عاشقان غرب چشم خود را بر همه ی این دروغهای غرب می بندند و تمام حرکتهای این تمدن منحوس در نابودی بشیرت را عین حق و راه راست می پندارند. وقتی با یکی از همین عاشقان غرب در مورد حضور مردم در 9 دی بحث می کردم به کلی منکر بود که اینها جزو مردم این سرزمین هستند. آنها در خیال واهی، خود را اکثریت می پندارند و علی رغم اینکه هر ساله خلاف این مطلب برایشان اثبات می شود همچنان خود را بیشمار می پندارند حتا اگر در اقلیت باشند چون در نظر آنها و اربابانشان دموکراسی یعنی رای به تمدن غربی چه با رای اکثریت چه با دیکتاتوری و هر نتیجه ای که بر خلاف خواست آنها باشد عین دیکتاتوری است حتا اگر با رای مستقیم و قاطع مردم به دست آید.
نکته دیگر که در تفکر غرب و عاشقان آن به وضوح دیده می شود این است که هدف وسیله را توجیه می کند. حال اگر این وسیله دروغ باشد، قتل باشد ، ترور باشد و یا لشکر کشی و جنگ باشد. اگر در انگلیس دولت را به علت دروغهایش در مورد جنگ عراق بازخواست می کنند نه برای این است که چرا دروغ گفته است بلکه برای این است که چرا نتوانسته از این جنگ غنیمت مناسبی به دست آورد. پایه و اساس تمدن غرب بر دروغ و استحمار و استثمار است. اگر غرب می خواست بر مدار صداقت پیش رود هیچگاه چنین جایگاه برتری نسبت به بقیه پیدا نمی کرد.
در آخر اینکه اگر ما در دل ذره ای به تمدن غرب رشک ببریم و آرزوی زندگی و تنفس در آن هوا را داشته باشیم نمی توانیم به دین و میهن خود کامل وفادار بمانیم. اینرا می توان در سرنوشت کسانی که روزگاری در جبهه خودی بودند و اکنون وارد اردوگاه غرب شده اند به وضوح دید.
کلمات کلیدی: تمدن غرب، انتخابات 88، فتنه
fi khl onh
سیدحمید رضا برقعی شاعر جوان آیئنی و نویسنده کتاب طوفان واژه ها آخرین شعر خود را برای حماسه برادران بحرینی سروده است.
باز از بام جهان بانگ اذان لبریز است
مثنوی بار دگر از هیجان لبریز است
بحر آرام دگر باره خروشان شده است
ساحل خفته پر از لولو مرجان شده است
دشمن از وادی قرآن و نماز آمده است
لشکر ابرهه از سوی حجاز آمده است
با شماییم شمایی که فقط شیطانی است
(دین اسلام نه اسلام ابوسفیانی است)
با شماییم که خود را خبری می دانید
و زمین را همه ارث پدری می دانید
با شماییم که در آتش خود دود شدید
فخر کردید که هم کاسهء نمرود شدید
گرد باد آتش صحراست بترسید از آن
آه این طایفه گیراست بترسید از آن
هان! بترسید که دریا به خروش آمده است
خون این طایفه این بار به جوش آمده است
صبر این طایفه وقتی که به سر می آید
دیگر از خرد و کلان معجزه بر می آید
سنگ این قوم که سجیل شود می فهمید
آسمان غرق ابابیل شود می فهمید
پاسخت می دهد این طایفه با خون اینک
ذولفقاری زنیام آمده بیرون اینک
هان!بخوانید که خاقانی از این خط گفته است
شعر ایوان مدائن به نصیحت گفته است
هان بترسید که این لشکر بسم الله است
هان بترسید که طوفان طبس در راه است
یا محمد(ص)! تو بگو با غم و ماتم چه کنیم
روز خوش بی تو ندیدیم به عالم چه کنیم
پاسخ آینه ها بی تو دمادم سنگ است
یا محمد(ص)! دل این قوم برایت تنگ است
بانگ هیهات حسینی است رسیده از راه
هر که دارد هوس کرب و بلا بسم الله
به نام خدا
بن علی سقوط کرد.
مبارک سقوط کرد.
قذافی....؟
آل خلیفه....؟
عبدالله اردنی....؟
ملک عبدالله سعودی....؟
عبدالله صالح....؟
اینها اخباری است که از کشورهای عربی می رسد. واقعا چه خبر است؟ آیا غرب و آمریکا نشسته و نظاره گر سقوط حکومتهای گوش به فرمان خود شده است؟ چرا اوضاع از دست آنها در رفته است؟ آنها که تجربه ایران را در گذشته خود داشتند چرا گذاشتند تا کار به اینجا بکشد؟
واقعیت این است که عده ای در داخل سرزمینهای جهان سوم از ابتدای قدرت گرفتن غرب و تسلطش بر آنها بر این باور بودند که دنیا تحت اراده این قدرتها می چرخد. این باوری بود که ابرقدرتها سعی داشتند بر ذهن مردم جهان سوم فرو کنند و خود نیز به این باور رسیده بودند. اما پیروزی انقلاب اسلامی همه را غافلگیر کرد. چه اتفاقی افتاده بود؟ این واقعه آنقدر عظیم و غیر قابل انتظار بود که عده ای حتی در همین ایران خودمان باور انقلاب و حرکتی مستقل و خارج از قدرت ابرقدرتها و حتا بر ضد آنا را نداشتند و در مواجهه با این واقعه مدعی شدند که این انقلاب حرکتی انگلیسی است و دست پنهان انگلیس همچنان پشت رهبری و در نتیجه پیروزیهای این انقلاب است. اما انقلاب مسیر پرفراز و نشیب خود را با قدرت و مظلومیت طی کرد و پیش بینیها برای نابودی آن نافرجام ماند. اما غرب که خود را نابودی انقلاب ناکام دید در صدد کنترل و محدود کردن آن برآمد. از اینرو با تحمیل جنگ و انواع و اقسام تحریمها سعی نمود تا ضمن تنبیه مردم ایران که برخلاف اراده آنها قیام کرده بودند، دیگران را از فکر قیام و انقلاب دور کنند. اما سالها و توطئه ها گذشتند تا به سال 88 رسید و عرصه انتخابات محملی شد برای ضربه ی آخر که ضربه از درون است و در چندین کشور به خوبی جواب داد. اما باز هم ناکامی برای ابرقدرتها.
واقعا چه باید می کردند. هر قدمی که بر می دارند و هر توطئه جدیدی که به کار می برند در آخر نتیجه اش پیشروی جبهه پابرهنگان و مستضعفان و عقب نشینی و شکست جبهه زورمندان و ستمگران بود. جنگهای خلیج فارس، واقعه 11 سپتامبر، تحریمهای هسته ای ایران، جنگهای 33روزه و 2 روزه و کودتای مخملی و رنگی و هجمه همه جنبه به ناموس ملت ایران یعنی جمهوری اسلامی.
اکنون سال 2011 است:
آمریکا و غرب در گیر مشکلات اقتصادی
غرب و مشکلات فرهنگی
غرب و بن بستی به نام پایان تاریخ
غرب و قدرت گرفتن چین
ژاپن در گیر زلزله و سونامی
آمریکا و غرب در باتلاق افعانستان
آمریکا و غرب و حضوری پرهزینه در عراق
غرب و ایران هسته ای
غرب و عدم کارایی تحریمها علیه ایران
غرب و شکست اسرائیل در جنگهای اخیر
غرب و شکست توطئه علیه لبنان و حزب الله
غرب و چالشی به نام احمدی نژاد
غرب و شکست کودتای سبز مخملی در ایران
غرب سقوط حکومتهای دست نشانده
غرب و بیداری اسلامی
غرب و محبوبیت انقلاب اسلامی در جهان
و حالا هم غرب و انقلابهای مردمی در کشورهای اسلامی(این یکی را کجای دلش بگذارد)
باید به غرب حق داد که گیج و سرآسیمه به هر طرفی مشت و لگد بپراند تا خود را نجات دهد. باید برای این وضعیت فکری قاطع و عاجل پیدا کند. حالا شاید بتواند انقلاب مصر و تونس و لیبی را کنترل کند، با شیعیان بحرین چه کند؟ اینها اگر قدرت بیابند و به نسخه دیگری از ایران و حزب الله شوند چه؟ اگر خود را تحت امر ولی فقیه زمان بدانند چه؟ آن وقت جواب شیعیان عربستان و یمن را چه بدهند؟ لابد جمهوری آذربایجان هم می خواهد جمهوری اسلامی داشته باشد؟ بعد از آن باید فکری به حال مسلمانان اروپا کند. موجودیت اسرائیل را چگونه حفظ کند؟ حالا در این گیروواگیر بزند حرف شیعیان درست از آب درآید و امامشان ظهور کند، باید برای همیشه بساط حکومت طاغوتیشان را جمع کرده و بروند. اگر دنیایشان را بگیرند دیگری چیزی ندارند. آنها که آخرت برای آبادی دنیا نابود کرده و به کلی منکر شدند. پس باید این دنیایشان را دو دستی و با تمام وجود بچسبند حتا اگر لازم باشد دو سوم مردم دنیا کشته شوند.
اندکی صبر سحر نزدیک است.
ای مردم ستمدیده دنیا،
ای مظلومین فلسطین،
ای مبارزان راه آزادی،
ای مسلمانان دردمند و با غیرت،
ای خون داده های بحرین و یمن،
ما از همه شما دفاع می کنیم و اگر فرمان برسد خونمان را با خونهایتان مخبوط کرده تقدیم ایزد منان می کنیم. دعای ما بدرقه راهتان.
به نام خدا
بالاخره اخراجیها به عدد 3 (شاید آخرین عددش) رسید. نقدهای زیاید در مورد این فیلم نوشته شده است که باگویی آن توسط من جذابیتی ندارد. اما برای تشکر و حمایت از آقای ده نمکی لازم دیدم چند خطی نظراتم را بونیسم. گرچه ما منتظر دعوت آقای ده نمکی بودیم برای دیدن فیلم ولی به هر حال این امر صورت نگرفت و آقای ده نمکی افتخار زیارت ما را از دست دادند. اما در نوروز به اتفاق منزل، برادر منزل و خواهرزاده منزل تشریف بردیم سینما. بالاخره همه اهل منزل بودند و غریبه بینمان نبود. از قضا سینمایی هم که رفتیم تازه تعمیر بوده و در نتیجه شیک و زیبا که توجهمان را جلب کرد. منتظر شروع فیلم شدیم و فیلم هم بدون پیام های بازرگانی آغاز شد. اولین جمله نوشته شده بر روی پرده سینما! چرا تا به حال آنرا نشنیده بودم؟ باید از امثال ده نمکیها پرسید. با توجه به اطلاعات قبلی حال و هوای فیلم را می دانستم اما در همان سینما وسط فیلم به منزل گفتم که در این هفت روز سال نو با سریالهای بی سر و ته تلویزیون اینقدر نخندیده بودم که امروز خندیدم. البته خنده ای نه از روی لودگی و کلمات رکیک بازیگران. هنر ده نمکی که در دیگر کارگردانان ما کم است خندان وسط گریاندن و گریاندن وسط خندان است. این هنری است که هر کسی ندارد. گرچه در کار ده نمکی طنز و خنده بسیار است ولی من اخراجیها (1و2و3) را جزو فیلمهای کمدی یا طنز نمی دانم. این فیلمی است جدی همراه با روحیه ی طناز و شوخی پسند ایرانیها. در دوره ای که مدعیان مدال و درجه در عرصه هنر دفاع مقدس به سمت" دعوت" به "یک جشن" می روند حضور ده نمکی در این عرصه غنیمتی است. در دوره ای که "زمهیرها" و "دموکراسی ها تو روز روشن" دفاع مقدس را تحریف می کنند حضور اخراجیها را باید قدر دانست. امیدوارم ده نمکی هم به سمت مدال و درجه نرود. اگر سینما و هنر ما عرصه تاخت و تاز فرهنگی غربی و لیبرالی است و روز و شب به وزیر ارشاد گیر می دهیم علت فقدان هنرمندان متعهد در این عرصه است. وقتی میدان را به رقیب واگذار کرده و وارد آن نشده ای از داور توقع داری به نفع تو سوت بزند و تماشاگران تو را تشویق کنند؟
اخراجیها یک فیلم بی عیب و نقص نیست اما یک فیلم شجاعانه است. شجاعتی که در ده نمکی در دفاع از حقیقت وجود دارد. اما آقای ده نمکی سعی کرده است به طرفین دعوا تشری بزند و شاید همه را راضی نگه دارد. من نمی خواهم در این مورد قضاوت کنم اما باید دانست که همیشه نمی توان همه را راضی نگه داشت. شاید لازم باشد برای بیان حقایق شیوه ای در پیش بگیری که عده ای از دست تو عصبانی شده و یا فروش فیلمت کم شود. توصیه ای از برادری کوچک به ده نمکی: آقای ده نمکی کمی انتقادپذیر تر باش و نیاز نیز به همه جواب بدهی فیلمت خودش جواب همه را می دهد.
اما مطلب آخر: نمی دانم کار بعدی آقای ده نمکی
چیست؟ اما امیدوارم علاوه بر فیلمهای سینمایی بر روی پروژه های مستند هم کار کند. جای خالی سینمای مستند در سینمای ما مشهود است. توصیه ی دیگر اینکه علاوه بر دفاع مقدس وارد عرصه دفاع از فرهنگ ایرانی و اسلامی هم شود و در فیلمهایش چهره دشمنان ایران و اسلام و عمق دشمنی آنها را به نمایش بگذارد.
سال نو بر همگان مبارک باد
کلمات کلیدی: سینما
به نام خدا
پنج شنبه بعد از ظهر برنامه ای از رادیو جوان پخش می شد با نام آپارات که اختصاص به تاتر و سینما دارد. من قسمتی ازاین برنامه ها را شنیدم که در آن به وضع تاتر و سینما در سال 89 می پرداخت. در مورد سینما و جشنواره ضمن تجلیل از برخی آثار به بیان مشکلات و ایرادات سیاستهای سینمایی کشور و نیز جشنواره فجر پرداخت. این در حالی است که طی روزهای پس از جشنواره عده ای دیگر که لزوما اهل سینما هم نبودند از سیاستهای سینمایی کشور و فیلمهای ساخته شده به شدت انتقاد می کنند.و دم از فیلمهای سخیف و دور از شان انقلابی می زنند. من اهل سینما و تاتر نیستم ولی به هر حال دوستدار این هنر می باشم. اما باید دید که چه انتظاری از دولت داریم. وقتی صحبت از نقص و کوتاهی در سیاستهای فرهنگی دولت می زنند باید نگاهی هم به افراد فعال فرهنگی و هنری بیاندازند تا ببینند دولت با چه افرادی باید تحول فرهنگی ایجاد کنند.وقتی سینمای ما در سیطره هنرمندان غربزده است چه توقعی باید داشت؟ نگاهی به جشنهای سینمایی بیاندازید و ببینید هنرمندان با چه وضعی در این جشنها حاضر می شوند. آیا از اینها می توان انتظار کاری انقلابی و میهنی داشت. وقتی نیروهای حزب اللهی در این عرصه حضور نداشته باشند جا برای نیروهای عربزده فراهم می شود. گرچه به حزب اللهی ها هم حق می دهم وارد این کارزار نشوند چون در نهایت می شوند کسی مثل حاتمی کیا و فیلمهایی مانند دعوت و گزارش یک جشن. گیرم که کارگردان متعهدی هم وارد معرکه شود با این بازیگران و تهیه کنندگان و عوامل دیگر فیلم چه می خواهد انجام دهد. وقتی در برنامه های رسانه غیر ملی از دولت در اموری هنری و فرهنگی به شدت انتقاد می شود ولی در برابر از سعادت آباد و گزارش یک جشن اینگونه تقدیر به عمل می آید چه می توان گفت؟ این بیشه از شیران متعهد خالی است.
در مورد تاتر در همین برنامه عنوان شد که هنرمندان؟! این رشته آنقدر در تنگنا و محدودیت هستند که در خانه خود تمرین می کنند. خدا را شکر محدودیت دارند و تاترهای سخیف به خورد مردم می دهند وای به حال روزی که آزاد هم باشند. آخر این همه عشق و علاقه برای اجرای نمایشنامه های سخیف غربی؟ چرا نمایشنامه های ایرانی و اسلامی به روی صحنه نمی برید؟ این همه بودجه خرج می شود که یا فیلمهای هالیوودی را بازسازی کنید و یا نمایشنامه های پر از گمراهی غربی را روی صحنه ببرید؟ خب مردم اگر دنبال این فیلمها باشند که اصل و اوریژینال آنرا از کنار خیابان و یا اینترنت تهیه می کنند چه نیازی دارند بروند سینما و این همه پول خرج کنند.
خلاصه اینکه کسانی که دادشان از سیاستهای فرهنگی بلند است آستین بالا بزنید وارد عرصه شوید. از این جماعت سینما و تاتر ما آبی برای ما گرم نمی شود. اینها دغدغه توهمات خود را دارند نه دغدغه اسلام و ایران.
کلمات کلیدی: سینما
fi khl onh
کلمات کلیدی: تمدن غرب
به نام خدا
این روزها در بحبوحه قیام مردم عرب علیه نوکران غربزده و حاکمان مزدور هنوز در کشور ما هستند کسانی که سینه چاک غرب بوده و تراوشات ذهنی مشتی ثروتمند زورگو و دغل باز و فاسد را بر آیات الهی برتری می دهند. اینان که برخی ادعای وطن پرستی هم می کنند غرب را چون بتی می پرستند. اینها یا از تاریخ چیزی نمی دانند و یا خود را نمی خواهند که بفهمند اینگونه است که جمهوری اسلامی را دیکتاتوری و اباهه گری غرب را تمدن و مدافع انسانیت می پندارند. چند سوال تاریخی از این حضرات:
.
1- آفریقای سیاه که چه کسی به بردگی کشی؟
2- گرچه بردگی قبل از اسلام هم بوده است اما قوانین اسلام به سمت برچیدن آن بود اما غرب پس از رنسان چرا سیاهان را آنچنان به مسلخ بردگی برده که سالیان سال طول می کشد تا اینان از ذهنیت بره بودن بیرون بیایند؟
3- آیا استرالیا جزیره ای فاقد ساکنان بومی بود که غربیان آنرا کشف (!) کردند و مالک آن گشتند؟
4- مسئول قتل عام و نابودی بومیان استرالیا کیست؟
5- آیا کشف قاره آمریکا توسط کلمبوس حقیقتی تاریخی است؟
6- سرخپوستان را چه کسانی نسل کشی کردند و هلوکاست راه انداختند؟
7- استعمار و استثمار ملتهای آسیا و آفریقا را چه کسانی راه انداختند؟
8- چه کسانی خود را آدم می دانند و بقیه را بربر و وحشی؟
9- جنگهای جهانی در کجا اتفاق افتاد؟
10- آیا دولتهای اروپایی دنیا را غارت کردند فقط برای مردم خودشان یا برای ثروتمندان؟
11- نفت و دیگر ثروتهای ملتهای جهان سوم را چه کسانی غارت کردند؟
12- آیا هر کس قدرت داشت مشروعیت هم دارد؟ اگر اینطور است پس در ایران هم جمهوری اسلامی مشروعیت دارد و اگر اینگونه نیست مشروعیت دولتهای غربی هم زیر سوال است؟
از جنس اینگونه سوالها زیاد است. اما کسانی که طرفدار غرب و مخالف ایران و جمهوری اسلامی هستند لطف کنند به این سوالها جواب دهند.
کلمات کلیدی: تمدن غرب