به نام خدا
مدرسه
دوران مدرسه دورانی است که هر چند در آن دوران آرزو می کنیم کاش زمانش کمتر بود و زمانی که مهر میشد دوباره غصه درس و مشق را می گرفتیم؛ اما در عین حال دورانی است که برای همیشه در خاطره ها می ماند. دوران شر و شور بچگی ، دوران درس و مشق، دوران ثلث اول، دوم و سوم، دوران فارسی، ریاضی ، دوران املاء وانشاء. این دوران از یاد کسی نمی رود. همچنین است مدرسه و معلمان و مدیر و ناظمهایش؛ اینها همه به یاد انسان می ماند. در این اولین روزهای آغازین سال جدید تحصیلی می خواهم ادای دینی کرده و از برخی بهترین معلمان دوران تحصیل خود تجلیلی کنم. هر جا که هستند خداوند حفظشان کند.
ابتدایی را در مدرسه (دبستان) پرستش واقع در خیابان طوس بعد از 21 متری جی در منطقه 9 گذراندم. مدرسه ای که چندسالی است متآسفانه متروکه شده است و شیشه هایش هدف بازی بچه ها گشته. از تعطیلی این مدرسه دلم گرفت شاید چون که خاطره های خوبی از آن به یاد دارم. هر چند روزهای اول مدرسهبا ترس همراه بود ترسی که برخی اولیای مدرسه و همچنین برخی بچه های بزرگتر که دوران ابتدایی خود را در آن مدرسه گذرانده بودند. اما دورانی بود که معلمان ما را با دنیا آشنا کردند. اولینمعلم من خانم رحمانیان بود، معلمی مهربان بر خلاف برخی معلمان همان مدرسه که به شدت دانش اموزان را تنبیه می کردند. در این میان آقای جعفری معلم کلاس پنجم و آقای جزایری مدیر مدرسه را هم فراموش نمی کنم. آقای رهایی ناظم مدرسه، با آن اسم شیک و سختی که داشت و همچنین ظاهر خوش تیپ و خوش پوشش همراه با حلقه و ساعت طلا که همیشه ساعتش را طوری می بست که صفحه ساعت به سمت کف دست قرار می گرفت( همانگونه که اکنون من می بندم).
دوره راهنمایی و مدرسه راهنمایی پسرانه سلمان فارسی رو به روی دانشگاه شریف و جنب آموزش و پرورش منطقه 9. این دوران و معلمانش بیشترین تأثیر را بر زندگی من گذاردند. مدرسه ای بزرگ و به یاد ماندنی با معلمان و ناظمانی متفاوت که هیچ وقت فراموششان نخواهم کرد. آقای دادفر مدیر همیشه و جدی مدرسه که در طول 3 سال شاید سه بار هم دانش آموزان لبخند بر لب او ندیدند، هر چند خودش هم چندان قابل رؤیت نبود. آقای فهیمی که بیشترین تأثیر را در زندگی من گذارد، او کسی بود که برای سادات احتراف وافری قائل بود و در عوض نسبت به بقیه دانش آموزان نسبت به ایشان سختگیرتر. وقتی علت را جویا شدیم گفت که سادات به علت موقعیتشان وظایف سنگینتری دارند. در دوران درسه از دو معلم یک سیلی خوردم که هر دو سراغاز دوستی با ایشان گردید و یکی از ایشان همین آقای فهیمی بود. او داستانهایی را سر کلاس و یا خصوصی برایم بازگو کرد که شاید آنها را در وبلاگ بنویسم. آقای نعیمی مسئول تربیتی مدرسه بعد از آقای فهیمی بیشترین تأثیر را در دوران مدرسه بر من داشت. او با کلاسهای طرح اسوه و جمع کردن عده ای از دانش آموزان علاقمند هفته ای یکبار برای ما از مباحث فلسفه، دین و مذهب و ... صحبت می کرد. فیلمهای ویدیویی ( در سالهای 67 و68) که در نمازخانه مدرسه برای مان نمایش می داد هنوز در ذهنم ماندگار است، شمشیر زن یک دست، پنجه های فولادی و ..... آقای کریمی معلم ریاضی که همیشه با بچه های فوتبالیست ، فوتبال بازی می کرد. آقای ابراهیمی معلم پیر ولی دلسوز حرفه و فن. آقای بروجردی معلم خلاق و خوش اخلاق تاریخ و جغرافیا که با شور و حرارت خاصی تاریخ رابیان می کرد که همه مجذوب این درس می شدیم. البته معلم زبان هم که هنوز از درسهای غلط او در رنجم و به سختی توانستم این اغلاط را از ذهنم دور کنم.
دوران دبیرستان را در دبیرستان بزرگ شهید بهشتی واقع در خیابان آزادی -خیابان دکتر هوشیار در منطقه 9 گذراندم. آن دوران هم دورانی با افت و خیز برای من بود. از سال اول و ناظمی که با شلنگ بچه ها را می زد و بعدها هم فهمیدیم برخی را فقط با همان شلنگ می توان کنترل کرد. و معلم زیست شناسی تازهکار که بچه ها اذیتش می کردند. و همین باعث شد که من برای همیشه فکر معلمی را از سرم بیرون کنم. معلم زیست شناسی سال دوم که به خاطر ضعف در زبان انگلیسی نتوانست برای ادامه تحثیل به خارج برود و این باعث شد که من درس زبان را جدی بگیرم، چرا که امیدوارم بودم برای ادامه تحصیل به خارج بروم.
سالهای بعد یعنی دوم ، سوم و چهارم معلمانی داشتم که هر کدام در آینده من به نحوی موثر بوده و دید مرا به زندگی جهت بخشیدند. آقای کراچی معلم زیست شناسی سال سوم و چهارم که به حق قبولی بسیاری از بچه ها در دانشگاه مدیون زحمات او بودند. او درس زیست شناسی را با سبک و شیوه ای خاص به بچه ها یادمی داد که البته نتیجه بیش از سی سال تجربه معلمی او بود. هیچ وقت او و کلاسهایش را فراموش نخوام کرد. آقای کاتوزیان معلم مسلط وبا سواد در فیزیک بود و علاقه ام را به فیزیک بیش از پیش کرد. آقای کریمی معلم جبر و مثلثات و همچنین معلم ریاضیات جدید که هر چند در درس دادن به ما ضعفهایی داشت و موجب نارضایتی دانش آموزان را ایجاد کرده بود ولی به هر حال معلم بود و محترم. آقای پرچمی معلم زیست شناسی هم هر چند سعی می کرد با بچه ها نزدیک و خودمانی باشد ولی در آخر کار با کاری کرد بچه ها از دستش دلگیر شدند اما به هر حال معلمی بود دوست داشتنی.
این مطلب را فقط جهت اظهار ارادت به معلمان دوران تحصیلم نوشتم . امیدوارم که هر جا هستند موفق و موید باشند.
(این مطلب طنز است گفتم که یه وقتی بهتون برنخوره البته شما که نگران شادی و شور و حال جونایید نبایدبهتون بربخوره)
بیانیه از میرحیسن موسوی
الا ای موج سبز ای سبزی که از بس سبزی به سیاهی می زنی. بالاتر از سیاهی هم که رنگی نیست. پس بالاتر از ما کسی نیست. امروز به مناسبت چندمین روزگرد تغلب بزرگ آن همون نوعی که ما تو مدرسه انجام میدادیم ، به نیت 124هزار پیامبر اسامی 124هزار شهید راه سبز موج من ، را اعلام می کنیم. همچنین به همین مناسبت مراسمی در وسط خیابانهای همه شهرهای دنیا برگزار می کنیم. قبلا از حضور برادران اسرائیلی و عزیزان صهیونیست در سراسر دنیا و تمام دوستداران آزادی تبه کاران و صهیونیستها تشکر وافی به جای می آوریم. حال اسامی 124000 شهید راه موج سبز من:
1- شهید جان اف کندی
2- شهید لینکولن
3- شهید جرج واشنگتن
4- شهیده بالزاک
5- شهید میز ممد خان آبنوسی
6- شهیدان اول ودوم و سوم
7- شهدای روز دانشجو قبل از انقلاب
8-
9- به علت طولانی شدن بیانیه از نامبردن تک تک افراد معذوریم به همین دلیل آنهارا به گروههای زیر تقسیم می کنیم.
10- تمام کسانی که در این مدت بی نام و نشان مرده اند
11- تمام کسانی که در این مدت با نام و نشان مرده اند
12- تمام کسانی که از خانه فرار کرده اند
13- تمام کسانی که در هر جای دنیا مرده اند
14- تمام کسانی که اصلا نمرده اند
15- تمام کسانی که خیالی برای مردن هم ندارند
16- تمام کسانی که به هر دلیلی اعدام شده یا نشده اند
17- تمام کسانی که از ننه شان قهر کرده اند
18- تمام کسانی که الله اکبر گفته اند
19- تمام کسانی که از ازل تا ابد در بهشت زهرا دفن شده اند
20- تمام کسانی که در دریا غرق شده اند ولی خودشان نمی خواستند
21- تمام کسانی که خود کشی کرده اند (قبلااز کسانی که قصد خودکشی دارند خواهشمندیم با ما تماسی بگیرند و ما را در پیداکردنشان به زحمت نیاندازند)
22- تمام کسانی که به دست قاتلان کشته شده اند.
23- تمام کسانی که به هر دلیلی حتی دزدی و قاچاق و قتل در زندان اند و بالقوه یک مرده خوب و تمام عیار هستند.
24-
ای شهیدان راه آزادی ما حق شما را خواهیم گرفت. ما با تکیه زدن بر مسند ریاست دنیا حتما حق شما را خواهیم گرفت و در جیبهایمان نگه خواهیم داشت. ما بیدار و هوشیاریم و جلوی هر تغلب کوچک و بزرگی می ایستم. ما حافظ خون شما هستیم. ما از حیثیت وآبروی اسرائیل دفاع خواهیم کرد. ما تمام آمریکائیها و انگلیسیها را در آغوش می کشیم. ما خود را فدای ملت ایران کرده ایم. اما اگر ملت ایران قدر ما را نداند ملتهای دیگر را که از ما نگرفته اند مثلا همین اسرائیلیها.
در نهایت از همکاری شما هشتادمیلیون ملت شریف ایران با موج سبز راه من تشکر میکنم. امیدوارم اجرتان با بی بی سی و وی او ای نقدا پرداخت شود. ما که اصلا به فکر اجر و مزد نیستیم فقط محض خدمت صادقانه به شما ملت عزیز هستیم.
مشتاق دیدار شما در کف خیابانها
کلمات کلیدی: موج سبزی
به نام خدا
عیدتان مبارک
عید آمد و طالبان عیدی دست به دعا
شما هم دعایی کن جهت عیدی ما را
عید فطر مبارک
بندگان آمدن عید مبارک بادا
کردید طاعت و بستید لب، ماهی
حور عین و ماء معین و شراب طهور مبارک بادا
کلمات کلیدی:
به نام خدا
چند سالی است که اصطلاح اوانجلیست ها یا همان مسیحیان صهیونیست مطرح شده است. اینان مسیحیانی عمدتا پروتستان هستند که نه تنها دشمنی دیرینه مسیحیت با یهود به علت شرکت در توطئه به صلیب شکاندن مسیح را نادیده می گیرند، بلکه خود را موظف به اهداف و آرمانهای صهیونیست در تصرف ارض موعود می دانند.
اما صهیونیست و حامیان آن در بین مسیحیان محدود نمی شود. در بین مسلمانان هم هستندکسانی که به صهیونیست و اهدافش کمک کرده و به اسلام و امت اسلام خیانت می کنند. این مسلمانان صهیونیست یا همان سازشکاران را قبلا در هیئت برخی دولتمردان عرب که راه سازش با اسرائیل و ضدیت با مسلمانان فلسطین را در پیش گرفته اند می دیدیم. اما اکنون برخی از اینگونه افراد را در جامعه خودمان می بینیم. کسانی که خود را شیفته امام دانسته و خود را تنها ادامه دهندگان راه امام می دانند، اکنون همنوا با صهینویسم جهانی و حامیان مستکبر آنان شعار عقب نشینی از شعار آزادی قدس سر می دهند.
اگر از شرایط کنونی جهان و حساسیت آن بگذریم و از عمق کوته اندیشی (با ارفاق) کسانی که این شعار را می دهند نیز صرف نظر کنیم؛ آیا احادیث فراوانی که از ناحیه پیامبر و ائمه در حمایت از مظلومان به خصوص مسلمانان و کمک و یاری آنان را هم باید به بوته فراموشی بسپاریم؟! شما که اینگونه شعار می دهید اگر دین ندارید لااقل آزاده باشید و از راه انسانیت به قضیه نگاه کنید.
کلمات کلیدی:
به نام خدا
تاریخ علم در کشور ما در سده اخیر تاریخی نه چندان دلگرم کننده است. باز شدن دروازه شور به سوی علوم و تکنولوژی غربی هر چند در دوران اسفناک قاجاری پدیده ای نو و راهی برای رهایی کشور از ورطه فقر و بی سوادی آن دوران بود اما شیوه عملی آن عواقبی برای کشور در پی داشت که تا کنون گریبانگیر آن هستیم. اعزام دانشجو به اروپا و آوردن مدرسان اروپایی به ایران البته کوتاهترین راه برای عزیمت کسور به سوی دنیای علم و فن بود، اما لزوما بهترین راه نبود. این تاثیر در علوم انسانی نمود بارزتری یافت و سبب شد تجربیات و یافته های غربی بدون هیچ دخل و تصرفی وارد کشور گردد. و در نتیجه اینگونه ترویج گردید که تنها راه رهایی از فقر و بدبختی برای کشور حرکت در مسیر غرب می باشد. تاسیس دانشگاه قدم بعدی برای رواج علوم غربی بود. البته صرف تاسیس دانشگاه مغایرتی با مذهب نداشت اما نحوه اداره و دروس ارائه شده ، تحصیلکرگانی تحویل جامعه می داد که تمام هم و غمشان پیشرفت کشور به همان سبکی بود که در دانشگاه آنرا فرا گرفته بودند. در این سالها تلاشی برای نقد و بررسی این علوم به ویژه در بخش علوم انسانی به عمل نیامد و تحصیلکردگان و دانشمندان یا تنبل و یا مبهوت غرب از خود تلاشی برای نقد این علوم و ارائه نظریات جدید نپرداختند.
بعد از انقلاب و با انقلاب فرهنگی امید می رفت که این سد شکسته شود اما با شهید شدن برخی بزرگان حوزه علوم انسانی همچون شهید مطهری و شهید بهشتی و با درگیری کشور در جنگی هشت ساله و پس از آن دولتهای سازندگی و اصلاحات دوباره کار به دست کسانی افتاد که قائل به همان تفکر قبلی، یعنی اخذ بی چون و چرای علوم غربی بودند. به این ترتیب تا کنون بحث تولید علم در کشور به ویژه در حوزه علوم انسانی پیشرفت چندانی نکرد. این خصوصیت به خصوص در علومی که از غرب وارد شده نمود بیشتری یافت.
چندی است که بحث ایجاد کرسیهای نظریه پردازی مطرح شده و چند روز گذشته خبری مبنی بر تصویب آن در شورای عالی انقلاب فرهنگی بودیم. اما باید گفت ما قبل از ایجاد این کرسیها باید کسانی داشته باشیم که در ابتدا نظریه پردازی را قبول داشته باشند و در مرحله بعد خود نظریه پرداز باشند. باید نظریه پردازانی داشته باشیم که به آنها کرسی بدهیم و باید تفکر نظریه پردازی و جرات نقد و بررسی علوم غربی در ایران به وجود آید. تا وقتی که دانشگاه های ما جرات ورود به این حیطه را نداشته باشند ، ایجاد این کرسیها چه فایده ای خواهد داشت.
البته این اتفاق را باید به فال نیک گرفت و با حمایت از کسانی که در خود توانایی ارائه نظریاتی جدید مطابق با علوم اسلامی و شیعی می بینند چه در حوزه و چه در دانشگاه گامی محکم به این سو برداشت و فراتر از حرف و شعار حرکت خود را برای تحول علمی دنیای اسلام برداریم. امیدوارم که این تصمیم در هزارتوی مسائل اداری و سیاسی گرفتار چالشهای خودساخته نشود و بتواند راه خود را بپیماید. هرچند در ایران امروز این امیدواری قدری سخت نشان می دهد.
کلمات کلیدی: علم
به نام خدا
جمعه نیمه شعبان و ولادت منجی بشریت بر همه بشریت مبارک باد. اما برای گرامی داشت این روز چه کار باید کرد؟ آیا فقط جشن و شادی کافی است؟ در این شب و روز ما باید دعاهایمان برای فرج امام زمان(عج) بیشتر باشد. با توجه به اینکه امسال نیمه شعبان با روز جمعه و نماز جمعه همراه است ، پیشنهاد این است که در این روز راهپیمایی برای فرج و ظهور سریعتر امام زمان (عج) قبل یا پس از نماز در سراسر کشور برگزار شود. شاید که با دعا و ناله و زاری ما به درگاه خداوند فرجش هر چه زودتر مقدر گردد.
التماس دعا برای ظهور امام زمان(عج)
کلمات کلیدی:
به نام خدا
حکم ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد تنفیذ شد و تحلیف ایشان هم برگذار خواهد گردید. اما آقایان موسوی و کروبی علی رغم اینکه برخی حامیانشان پشتشان را خالی کرده اند همچنان ادعاهای کذب و دروغ و خیالی خود مبنی بر تقلب در انتخابات را دنبال می کنند. اینگونه که پیداست ایندو راه خود را از انقلاب جدا کرده و راه بنی صدر و منافقین را می پیمایند. شما دو نفر هرگز نباید از امام و انقلاب صحبت کنید چرا که خود می دانید چه ضرباتی به آنها وارد کرده اید. آقایان موسوی و کروبی بدانید که اگر قرار باشد به انقلاب هزینه وارد کنید و در برابر آن خود به خواسته های پشتتان برسید ، مطمئن باشد که خودتان هم باید چند برابر هزینه بپردازید. لطفا کمی هم خجالت بکشید ، از خون شهدا و از روح امام و از خانواده شهدا. آقای کروبی شما که دیگر پایتان لب گور است ، اکنون باید کنج مسجد به فکر آخرت خود باشی. آقای موسوی آیا دنیای دیگران ارزش اینقدر هزینه کردن دارد؟ ان شاءالله به کوری چشم شما دو نفر و یاوران و حامیان داخلی و خارجیتان انقلاب این بحران را پشت سر خواهد گذاشت و آن وقت شما می مانید و کوله باری از دشمنی با انقلاب و مردم. آیا تا کنون یک سطر تاریخ خوانده اید تا بدانید چه برای آیندگان از خود به یادگار می گذارید؟ آقای موسوی شاید بزرگترها در زمان جنگ از شما خاطراتی نه چندان خوب به یاد داشتند اما جوانان شما را طور دیگری می دیدند. ولی خود با رفتار کودکانه و خودخواهانه خود این تصور مناسب را از بین بردید.
حرف آخر اینکه شما دو نفر خوب گوش کنید که هزینه ای که می پردازید بسیار بیشتر از هزینه ای است که انقلاب و رهبری می پردازد. این را به شما قول می دهم.
اما آقای هاشمی رفسنجانی ، شما تلاش رهبری برای اعاده حیثیتتان را رد کردید و ملت که تا کنون به خاطر نظر رهبری شما را حمایت می کردند دیگر آن جایگاه را برای شما قائل نیستند. شما سی سال در بطن انقلاب بودید خوی می دانید کسانی که مقابل ولایت و جمهوری اسلامی ایستادند چه سرنوشتی پیدا کردند اما ...
به شما هم هشدار می دهم که در مقابل رهبری نایستید که عاقبت خوبی برای شما ندارد.
کلمات کلیدی:
به نام خدا
تحلیلی از انتخابات دهم
ماجرای انتخابات دهم از کجا شروع شد؟
ریشه این انتخابات را باید در انتخابات نهم جستجو کرد. آقای خاتمی در ماههای آخر دوره دوم ریاست جمهوری اش در سخنرانی هایش مرتب بیان می کرد که اصلاح طلبی تعطیل بردار نیست و هر کس که بیایید مجبور است که راه اصلاحات را پی بگیرد. جریان اصلاح طلبی همچنان معتقد بود که می تواند برنده انتخابات شود به همین دلیل هم چند تن از این جریان وارد عرصه انتخابات شدند. جریان اصولگرا هم در مقابل برای کسب کرسی ریاست با چند نامزد وارد عرصه شد. اما در این میان آمدن آقای هاشمی محاسبات را به هم ریخت. اصلاح طلبان که هشت سال قبل از آن تجربه ای در کسب قدرت داشتند با حملات شدید به آقای هاشمی دوباره سعی کرد نسخه هشت سال قبل را پیاده کند. اما با مشخص شدن نتیجه انتخابات و رفتن آقایان احمدی نژاد و هاشمی به دور دوم اصلاح طلبان که شوکه شده بودند و انتظار رای آوردن آقای احمدی نژاد را نداشتند، ابتدا بنا را بر ادعای تقلب گذاشتند. ادعایی که به نظر من مضحک بود. اما آنها با حمایت گسترده از آقای هاشمی نشان دادند که تخریبهای آنها علیه آقای هاشمی طی این سالها جنگی زرگری بود و ایشان با این کار برای خود جایگاهی بین مردم دست و پا کردند. اما نقطه عطف ماجرا پیروزی آقای احمدی نژاد بود، که محاسبات اصلاح طلبان را به هم ریخت و آنها با خشم تمام باز هم ادعای تقلب را سر دادند. اما در رقابتی که یک طرفش آقای هاشمی با تمام قدرت و نفوذش قرار دارد مگر می شود علیه او تقلبی صورت داد. پس از این بود که جریان اصلاح طلبان یا همان دوم خرداد با عصبانیت به مردم حمله کرده و فهم و شعور ملت را زیر سوال بردند. اما واقعیت این بود که مردم چهره های حاضر در رقابت انتخاباتی را کامل می شناختند از اینرو دنبال مردی از جنس دیگر و متفاوت از سیاستمداران قدیمی بودند. آنها با رای به احمدی نژاد دنبال سادگی و بی تکلفی مدیران بودند. آنها از فاصله ی نجومی مردم و مسئولین بیزار بودند. آنها همچنین بوی عدالت را از صحبتهای آقای احمدی نژاد استشمام کردند.
به هر حال آقای احمدی نژاد رئیس جمهور ایران شد و اصلاح طلبان که خود را حاکم مطلق و همیشگی می پنداشتند اکنون قدرت را از دست رفته می دیدند. آنها شاید برای هشت سال بعدی برنامه ها داشتند برنامه هایی تندتر و شدیدتر از هشت سال دوران خاتمی. اما حالا نقشه هایشان بر باد رفته بود. این مسئله به اینجا ختم نشد و در تمام انتخابات طی این جهار سال مردم روی خوش به آنها نشان ندادند. اما ایشان که هرگز دچار خودکم بینی (البته در مقابل مردم ، نه غرب) نمی شدند و همیشه خود را برتر و با فهم و شعور تر از عوام می پنداشتند برای دوره بعد نقشه ها داشتند. انتخابات دهم نزدیک بود و این گروه باید برنامه ی دقیقی برای کسب قدرت طرح ریزی می کرد. البته که هدف فقط قدرت است نه خدمت. اما دولت احمدی نژاد با تمام مشکلاتی که برایش به وجود آورده بودند همچنان محبوب ملت بود. در رقابت با آقای احمدی نژاد ، آقای خاتمی گرچه طرفدارانی داشت اما گزینه ای مطمئن نبود. لذا باید برای جبران کسری طرفداران خود دنبال کسی باشند که بتواند رای مخالفان اصلاحات را هم جمع کند. این شخص آقای موسوی بود. او گزینه ای بود که همانند خاتمی به علت دوری 20 ساله از عرصه سیاست برای مردم به ویژه جوانان ناشناخته می نمود و می توانست همانند خاتمی سال 76 نقش خود را به خوبی ایفا کند. این بار نباید اشتباه چهار سال پیش تکرار شود لذا خاتمی باید کنار برود. بهترین شناس آنها در این دوره حمایت آقای هاشمی بود که می توانست تضمینی برای آنها باشد. اما باز هم با همه ی این تمهیدات هنوز عرصه رقابت در دست رقیب بود. پس باید تخریب را با شدت تمام ادامه داد. از هاله ی نور گرفته ، تا سیب زمینی، از سفرهای استانی تا سهام عدالت، از تورم تا افزایش حقوق بازنشستگان. اما تخریب باید شدت می یافت. لذا سیل تهمت ، افترا، ناسزا، دشنام، فحاشی، دروغ علیه رئیس جمهور کشور تشدید شد. القاب دروغگو، رمال، خراف پرست، عوام گرا، سرازیر شد. اما کارهای دولت در حل مسئله هسته ای، مبارزه با صحیونیست، پیشرفتهای علمی و خدمات رسانی مشهود تر از آن بود که بشود کتمان کرد، لذا باید وارونه جلوه داده شوند.
همه ی این ترفندها هنوز پیروزی آنها را قطعی نکرده بود، هنوز خود را شکست خورده می دیدند. کسی هم باید برای شکستن رای احمدی نژاد به میان آید، پس آقای رضایی آمد. تبلیغات رسمی آغاز شد و جریان اصلاح طلب با حجم بسیار زیاد شروع به تبلیغ کرد. برای تبلیغ یک نماد بسیار مهم است و چه چیزی بهتر از استفاده از سیادت موسوی و استفاده از رنگ سبز. باز هم ، هم به دست آوردن آرای جوانان دوم خردادی و همفکران و هم در دست داشتن آرای مذهبیون. اصلا آقای موسی برای همین به میدان آورده شد. او که خود در برابر احمدی نژاد چیزی برای ارائه ندارد. دیگران باید برای او برنامه بسازند و تبلیغات کنند. پشتیبانان همگی وارد گود شدند. از خانواده آقای هاشمی تا تمام داشته های جریان اصلاح طلبی. طرفداران آقای احمدی نژاد به زودی متوجه شدند که جریان مقابل با در دست گرفتن فضای تبلیغاتی شهرها سعی در القای برتری خود دارد تا در صورت شکست با تکیه بر آن دست به اعتراض بزنند. اما مردم هوادار رئیس جمهور سریع دست به کار شدند تا با تبلیغات خود، نشان دهند که فضا دربست در اختیار جریان حامی آقای موسوی نیست. در این دوره مناظره ها نقطه اوج رقابت نامزدهاست اما آنها خوب می دانند که آقای احمدی نژاد در مناظره قوی است و می تواند پیروز میدان باشد و همین طور هم شد پس آخرین ترفند به کار گرفته شد. ترفندی که از قبل هم روی آن مانور داده می شد ولی اکنون با شدت بیشتر سرعت گرفت. طرح " تقلب در انتخابات در صورت پیروزی آقای احمدی نژاد" طرحی بسیار ساده ، بچگانه و ابتدایی بود اما تنها گزینه ی آنها هم بود. این شعار به قدری غیر منطقی و ساده لوحانه بود که فعالان تبلیغاتی آقای احمدی نژاد کار چندانی برای مبارزه با آن انجام نداند.
انتخابات برگزار شد، با شکوه و عظمتی باورنکردنی . اما آقای موسوی در ست پس از پایان رای گیری خبر پیروزی خود را داد. چرا ؟ اگر مطمئن به پبروزی بود که چند ساعت هم صبر می کرد. اما خوب می دانست که رای نیاورده پس باید سناریوی بعدی را ادامه دهد. اعلام زودهنگام پیروزی و پس از اعلام نتایج ، مخالفت با آن و ادعای تقلب در انتخابات. البته برای این کار مسیر قانونی جوابگو نیست. چرا که اولا بی سرو صداست و نمی توان از آن بهره برداری کرد. دوم اینکه اصولا برای او کارساز نیست، چون که رای لازم را نیاورده است. سوم اینکه او با این کار در صورت عدم موفقیت نیروی لازم را برای بعدها فراهم کرده است.
اما از قضا سیاستهای جریان دوم خرداد و اصلاح طلبی با همراهی عده ای همراه شد و در این بین اغتشاشات داخلی هم به کمک این جریان آمد. این جریان در برپایی اغتشاش و جار و جنجال ید طولایی دارد. لذا بابرپایی این اغتشاشات راه را برای پیش بردن اهداف خود و اعمال نظرهایشان بر رهبری و نظام باز می شد. آنها که قبلا در نوشاندن جام زهر به رهبر ناموفق بودند این بار شانسشان را تکرار می کنند. طبق معمول هم اربابان غربی اصلاحات هم از آنان حمایت می کنند. شورش، تخریب، ضرب و شتم مردم، تعطیلی کسب و کار مردم، حمله به بسیج و سپاه، وادار کردن نظام به اقدامات قهرآمیز، همه ی اینها تاوان بی اقبالی مردم طی دو دوره به اصلاح طلبی بود. در این میان برخی مفسدین اقتصادی هم که در این چهار سال امنیت فسادشان به خطر افتاده بود اکنون امنیت نام و نشانشان هم به خطر افتاده می دیدند، پس پولها خرج شد تا این دولت ساقط شود یا اگر هم نشد با سرگرم شدن به این امور از پیگری پرونده های فساد اقتصادی بازبماند. البته باید رهبری را هم وارد بازی کرد و از ظرفیت ایشان هم برای رسیدن به اهداف خود بهره جست. باید توپ را در زمین رهبری انداخت و رهبری هم برا ی مصلحت انقلاب هم که شده تن به خواسته های نامشروع آنها بدهد. اما رهبری آب پاکی بر دستان ایشان ریخت.
اما اینکه این قضایا تا کجا و چگونه ادامه خواهد یافت، بایدماند و دید. اما چیزی که مسلم است صاحبان زر و زور که طی سالها منبع عظیمی برای مفت خواری های خود در دست داشتند ساکت نمی نشینند تا هر آنچه رشته بودند به دست عدالت پنبه شود. این گروه در طول تاریخ همیشه در مقابل عدلات ایستاده اند. آنها جنگ جمل و صفین را براه انداختند و هزاران مسلمان را در طمع سیری ناپذیر خود به کشتن دادند. برقراری عدالت هزینه دارد. این گروه می خواهند بگویند که چرا باید مردم هزینه عدالت را بدهند. همانگونه که مردم کوفه حاضر نشدند هزینه عدالت را بپردازند، لذا سالها هزینه ظلم اموی را پرداختند.
کلمات کلیدی:
به نام خدا
تشکیل کمیته صیانت از جان و مال و ناموس مردم
بعد از پیروزی آقای احمدی نژاد همانطور که مخالفانش وعده کرده بودند آشوبهای خیابانی را آغاز کردند. اینان با دروغی بسیار بزرگ مبنی بر تقلبی بودن نتایج آراء برای فرار از شکست دست به تهییج و تحریک هواداران خود مبنی بر اعتراض وآشوب زدند. از آنجائیکه با این اعمال جان و مال و ناموس ملت در خطر قرار دارد ضروری است که از ملت در برابر آشوبهای این ارازل و اوباش به رهبری سرکردگانشان که با همراهی با دشمن به انقلاب و آراء ملت خیانت کردند، حفاظت شود. اینان با اقدامات خود سعی در ابطال و نادیده انگاشتن آراء مردم دارند. باید مسئولین و مردم از اقدامات ننگین و کودکانه این جماعت جلوگیری کنند.
آقایان موسوی و کروبی و خاتمی، حامی شما برای همه ملت شناخته شده است و شما با حمایت او دست به این اقدامات می زنید اما بدانید که ملت خود از آراء خود حفاظت خواهد کرد. چرا خود در برابر ملت و رهبری قرار می دهید. شما تمام سوابق انقلابی خود را مفت فروختید. اما بدانید که ما مردم اگر لازم باشد برای صیانت از آراء خود به میدان خواهیم آمد. زودتر این بساط خود را جمع کنید و با لجبازی بر طبل دروغ نکوبید.
آقای موسوی شما در این انتخابات یک بازنده به تمام معنا هستید. باخت شما در نتیجه انتخابات نبود که رای نیاوردن در جمهوری اسلامی باخت نیست که اگر خلوص نیت باشد همه اش برد و ثواب است. اما شما قدری صاقانه با خود برخور کنید و فریب اطرافیان خود را نخورید. شما قدری بیاندیشید که چگونه عرصه انتخابات را باختید. شما به تهمتها و ناسزاهای خود و اطافیانتان به ملت و رئیس جمهور کشور باختید. شما با حمایت از دست اندازان بر بیت المال باختید. شما با بی ادبی خود قافیه را باختید. ظاهرا این خصوصیت ما ملت ایران است که پس از هر شکست ، زمین و هوا و داور و هوادارن و هزاران مشکل ریز و درشت را ردیف می کنیم و کمترین عامل را در خود جستجو می کنیم. آقای موسوی نمونه ای بارزش آقای کرباسچی بود که پس ماهها حمایت از کروبی به او رای نداد. چرا؟ آیا این نشانه صداقت است؟ آقای موسی ادب را در هواداران شما هم دیدیم. آنگاه که به اموال عمومی، خانه و مغازه مردم حمله بردند و خسارت ها وادر کردند. این هم البته از ادب شماست. آیا موسوی ملت را نادیده نگیرید، ملت فقط طرفداران شما نیستند، بقیه هم که به شما رای ندادند آدم و انسانند و یک ایرانی اند که حق رای داشتند و و به شما رای ندادند. آقای موسوی خود را در مقابل رهبری ، ملت و نظام قرار ندهید. اگر واقعا تخلفی صورت گرفته راه قانونی باز است اما شما با هیاهو و عربده کشی سعی در نادیده انگاشتن رای مردم دارید. این رسم مروت و جوانمردی و ادب نیست.
اما آقای موسوی ما اعمال و حرکات شما و حامیان و اطرافیانتان را مشاهده می کنیم اما به شما اخطار می کنیم که دست از آشوب و سرکشی بردارید که عواقب خوبی برای شما در پی نخواهد داشت.
کلمات کلیدی:
به نام خدا
در این انتخابات نامزدها روی مسئله زنان بسیار مانور دادند. نمی دانم آنها به دنبال جه هستند و می خواهند چه وضعیتی برای زنان ایجاد کنند. آخر با حرفهای کلی که نمی شود مشکلی را حل کرد. می گویند این دولت برای زنان کاری انجام نداده است. اما این حرف هم نادیده انگاشتن کارهی دولت در این زمینه همانند سایر بخشهاست. در این دولت، مرخصی زایمان که برای شرکتیها 3 ماه و برای رسمی ها 4 ماه بود، اول اینکه یکسان گشت تا این تبعیض برداشته شود و دوم اینکه به 6 ماه افزایش یافت. آیا این یعنی غفلت از امور زنان. کار دیگر کاهش سن و زمان بازنشستگی زنان بود که این هم از دیگر ابتکارات خوب و بجای این دولت است. آیا اینها کار برای زنان نیست. آخر با شعارهای فمینیستی که نمی شود برای زنان کار کرد. پروژه دختران فیروزه ای توجه به زنان است؟! کشاندن زنان و دختران بدون هیچگونه ضابطه ای در محیطهای کار مردانه خدمت به آنان است؟!
اینها مواردی بود که من به یاد داشتم ، امیدوارم نامزدها برای بی انصافی های خود دلیل قانع کننده ای در پیشگاه ملت و خداوند داشته باشند. هیچ کس منکر مشکلات موجود کشور نیست، اما سیاه دیدن همه چیز یعنی ضربه زدن به انقلاب و نظام . آقایانی که خود را انقلابی و فدایی نظام می دانید ، آیا این راه کسب قدرت مشروع است؟ آخر تنها بیان اینکه دولت دروغ می گوید می تواند جواب مشکلات مردم باشد؟ شما که حتی عاجز از بیان یک راهکار جامع و کامل هستید، چگونه دولت را نقد می کنید؟ این دولت اشتباهاتی هم داشته است، آقای احمدی نژاد نه ادعای بی نقص بودن کرده و نه مخالفت با خود را مخالفت با پیامبر بیان نموده است، اما در این دولت ، حقوق هسته ای به حراج گذاشته شده ی ما در دولت قبل بازگردانده شد، فضایی شدن کشور برغم شک و دودلی دولت گذشته اتفاق افتاد، تهدیدهای آمریکا از بین رفت، مسئولین با سفر به مناطق محروم از مشکلات آنها از نزدیک آشنا شدند. مخالفت با اسرائیل جهانی شد. اینکه می گویید در شأن دولت نیست که به این سفرهای استانی برود، کدام شأن ؟!، در اسلام دولت و حکومت شأنی جز خدمت به مردم و اسلام ندارد. آیا حضرت علی(ع) خود را بازیچه ی یتیمان قرار نمی داد؟ آیا خود به امور محرومین رسیدگی نمی کرد؟ آیا این حرفها برآمده از تمدن منحوس و در حال نابودی غرب نیست؟ شأن دولت تنها خدمت کردن به مردم است، شما ابتدا به سخنانی که می خواهید بیان کنید خوب فکر کنید، مردم خوب می فهمند، نیازی هم به فهماندن شما ندارند. از خدا بترسید و این بی انصافیها را کنار بگذارید، کسی نمی گوید چرا به صحنه انتخابات آمده اید و چرا از عملکرد دولت انتقاد می کنید، اما پرسش است که این همه سیاه نمایی برای چیست؟ این بی انصافیها در حق دولت برای چیست؟ این همه توهین به دولت و ملت چرا؟ آیا شما حافظ منافع ملت هستید یا چند مفسد اقتصادی؟ آیا اگر این پولها برای مفسدین اقتصادی خرج می شد اقتصاد علمی بود و چون برای محرومین خرج شده اقتصاد غیر علمی است؟ کمی بیشتر فکر کنید و به خاطر دنیای دیگران آخرت خود را خراب نکنید.
کلمات کلیدی: